درباره

وب پیش روی شما جاصل تلاش گروه کانون فرهنگی هنری صاحب الزمان (عچ) روستای قالهرمی باشد ما تلاش می کنیم تا به بهترین صورت برنامه های فرهنگی هنری روستا راپوشش دهیم اما اگرکاستی وجود دارد شمابزرگواری نموده عفو فرمایید زیرا بزاعت ما بیش ازاین نمی باشد
جستجو
مطالب پيشين
بایگانی مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 18
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 139
بازدید کل : 11355
تعداد مطالب : 197
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


مرجع کد و اسکریپت

ابر برچسب ها


[مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ]

[ Designed By Ashoora.ir ]
کانون فرهنگی ، هنری صاحب الزمان (عج) مسجدجامع قالهر

 

 


 

در فضيلت بعضي از اوقات بر بعضي ديگر، هيچ ترديدي نيست. تماميِ ماه مبارك رمضان، ليلـة القدر، شب مبعث پيامبر(ص)، عيد سعيد غدير و... در شمار اين ايّام مبارك است. امّا گذشته از شرافت ذاتيِ بعضي از ايّام، اهميّت حاصل از بعضي از وقايع خاص نيز به شرافت آن ايّام مي‌افزايد.


 

ماه شعبان نيز در شمار شريف‌ترين ايّام سال قرار دارد كه نه تنها خود شريف است، بلكه بستر ولادت وليّ مطلق الهي، حضرت بقيةالله(ع) نيز هست. از اين روست كه در سخنان پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت(ع) نيز به وفور به اهميّت اين ماه اشاره شده است.


 

بنابر آنچه در شماري از متون روايي وارد شده، پيامبر اكرم(ص) در يكي از سال‌ها، به هنگام آغاز اين ماه خطبه‌اي خواندند و مردم را نسبت به شرافت اين ماه آگاه فرمودند. قسمت‌هايي از اين خطبه چنين است:


 

... شعبان ماه شريفي است و آن ماه من است. حاملان عرش آن را بزرگ مي‌شمارند و حقّ آن را مي‌شناسند. آن ماهي است كه در آن همچون ماه رمضان، روزي بندگان زياد مي‌گردد و در آن بهشت آذين بسته مي‌شود. و اين ماه را شعبان ناميده‌اند زيرا در آن ارزاق مؤمنان تقسيم مي‌شود و آن ماهي است كه عمل در آن چند برابر مي‌شود و كار نيكو هفتاد برابر ثمره مي‌دهد. 1


 

بنابر آنچه در اين خطبه وارد شده است:


 

1. شعبان ماه پيامبر اكرم(ص) است؛


 

2. فرشتگان احترام اين ماه را كاملاٌ رعايت مي‌كنند؛


 

3. ارزاق مردمان، به ويژه روزيِ معنويِ آنان در اين ماه تقسيم مي‌شود؛


 

4. در اين ماه، فرشتگان بهشت را زينت مي‌دهند، تا مؤمنان به آن وارد شوند؛


 

5. خداوند به فضل خود، حسنات مردم را در اين ماه هفتاد برابر پاداش مي‌دهد، و از گناهان آنان درمي‌گذرد.


 

بنابر آنچه در حديثي ديگر آمده، اين ماه ماهي است كه:


 

در هر پنجشنبة ماه شعبان، آسمان‌ها زينت بسته مي‌شود، پس فرشتگان به دعا مي‌پردازند كه پروردگارا! آن‌كس را كه در اين روز روزه بدارد، ببخشاي، و دعايش را اجابت فرماي. پس هر كس كه در اين روز دو ركعت نماز گذارد و در هر ركعت آن يك‌مرتبه سورة حمد و يكصد مرتبه سورة توحيد را بخواند و بعد از نماز نيز يكصد مرتبه صلوات بفرستد، خداوند تمامي حاجت‌هاي ديني و دنيايي او را اجابت مي‌فرمايد. 2


 

اهميّت شب نيمة شعبان


 

اكنون كه اندكي به اهميّت اين ماه واقف شديم، مي‌افزاييم كه در ميان تمامي روزها و شب‌هاي اين ماه، شب نيمة ماه كه شب ولادت حضرت حجّت بن‌الحسن(ع) است؛ از شرافتي ويژه برخوردار است.


 

پيامبر اكرم(ص)، اين چنين از اهميّت اين شب خبر ميدهند:


 

من شب نيمه شعبان، خوابيده بودم كه جبرائيل به نزدم آمد و گفت: اي محمّد! آيا در اين شب مي‌خوابي؟


 

گفتم: اي جبرائيل! مگر اين شب چه شبي است؟


 

جبرائيل گفت: اين شب، شب نيمة شعبان است. اي محمّد برخيز!. پس مرا از بستر خواب بلند نمود و آنگاه مرا به بقيع برد و گفت: سرت را بلند كن و به آسمان بنگر. اين شبي است كه در آن درب‌هاي آسمان و در رحمت الهي و رضايت او گشوده مي‌گردد... اي محمد! هر كس اين شب را تا صبح به تكبير، تسبيح، تهليل، دعا، نماز، قرائت قرآن، انجام مستحبّات و استغفار بگذراند، بهشت منزل و آرامش‌گاه او خواهد بود. 3


 

در حديثي ديگر، چنين آمده است كه پيامبر اكرم(ص) به هنگام حلول اين ماه فرمودند:


 

شعبان ماه من است، خداوند رحمت فرمايد آنكس را كه مرا در ماهم ياري رساند. 4


 

هر چند اطاعت از دستورهاي پيامبر اكرم(ص)، مصداق كامل كمك به ايشان در اين ماه است، امّا مي‌توان صلوات بر ايشان و اهل‌بيت مكرّم(ع) را نيز از مصاديق اعانت ايشان دانست. ازين روست كه بسياري از بزرگان به كثرت صلوات در اين ماه سفارش مي‌نموده‌اند.


 

بنابر آنچه در حديثي ديگر آمده است:


 

خداوند به ذات مقدّس خود سوگند خورده است كه هر كس را در اين ماه به او پناه برده و از او درخواست كند، از رحمت خود محروم ننمايد. 5


 

بنابر روايت كميل يار با وفا و با معرفت اميرالمؤمنين(ع)، در جلسه‌اي يكي از ياران حضرت از ايشان دربارة آية شريفة «فيها يفرق كلّ أمرٍ حكيم»6 سؤال كرد، ايشان نيز در تفسير شب قدر كه امور آدميان در آن مقدّر مي‌شود به بيان اهميّت شب نيمة شعبان پرداختند و به خصوص برخواندن دعاي حضرت خضر(ع) در اين شب تأكيد كردند.


 

پس از اتمام جلسه و آنگاه كه كميل به منزل خود بازگشت، باز به نزد حضرت مراجعه كرد تا دعاي خضر را از ايشان فرا گيرد. حضرت نيز نخست او را امر به نوشتن كردند و آنگاه دعاي معروف كميل را براي او خواندند، و سرانجام او را به خواندن اين دعا در شب نيمة شعبان سفارش فرمودند. 7 دعاي كميل اگر چه بنا به سنّت معمول در شب‌هاي جمعه قرائت مي‌شود، امّا ويژه اين شب نيز است، هر چند خواندن آن در شب‌هاي ديگر نيز بسيار با فضيلت است.


 

از همين روست كه شب نيمة شعبان، شب قدر است و يا دست كم، در فضيلت همچون شب‌هاي قدر معروف است. روايات متعدّدي از حضرت صادق(ع) و حضرت باقر(ع) نيز به اين مطالب گواهي مي‌دهد. از اين روست كه فضائل و نيز اعمال ويژة اين شب بسيار بيشتر از فضائل و اعمال ديگر شب‌هاي مبارك سال، همچون شب ولادت پيامبر اكرم(ص)، شب ولادت حضرت اميرالمؤمنين(ع)، و نيز شب ولادت حضرت فاطمة زهرا(س) مي‌باشد. 8


 

پي‌نوشت‌‌ها:


 

به نقل از: آب حيات، برگرفته از مجموعه سخنان آيت‌الله ناصري دولت‌آبادي.


 

1. بحارالانوار، ج 94، ص 68، الاقبال، ص 684.


 

2. وسائل الشيعه، ج 8، ص 104، حديث 10177، الإقبال، ص 688.


 

3. بحارالانوار، ج 95، ص 412؛ الإقبال، ص 699.


 

4. الإقبال، ص 683؛ وسائل الشيعه، ج 10، ص 492، حديث 13934.


 

5. وسايل‌الشيعه، ج 8، ص 106، حديث 10183؛ بحارالأنوار، ج 94، ص 85؛ مصباح المتهجّد، ص 831.


 

6. سورة دخان (44)، آية 4.


 

7. الإقبال، ص 706.


 

8. ر. ك: اعمال شب نيمه شعبان، مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمي.


 


ماه شعبان

اعمال ماه شعبان المعظم

عبادت و صلوات

فضیلت ماه شعبان

شعبان ماه بسیار شریفى است و به حضرت سید انبیاء صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله منسوب است و آن حضرت این ماه را روزه مى‌گرفت و به ماه رمضان وصل مى‌كرد و مى‌فرمود شعبان، ماه من است هر كه یك روز از ماه مرا روزه بگیرد بهشت برای او واجب می‌شود و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است كه چون ماه شعبان فرا می‌رسید امام زین العابدین علیه السلام اصحاب خود را جمع مى‌نمود و مى‌فرمود اى اصحاب من مى‌دانید این چه ماهى است؟ این ماه شعبان است و حضرت رسول صلى الله علیه و آله مى‌فرمود شعبان ماه من است پس در این ماه براى جلب محبت پیغمبر خود و براى تقرّب به سوى پروردگار خود روزه بدارید. به حقّ آن خدایى كه جان علىّ بن الحسین به دست قدرت اوست سوگند یاد مى‌كنم كه از پدرم حسین بن على علیهماالسلام شنیدم كه فرمود شنیدم از امیرالمؤمنین علیه السلام كه هر كه روزه بگیرد در ماه شعبان براى جلب محبّت پیغمبر خدا و تقرّب به سوى خدا؛ خداوند او را دوست می‌دارد و در روز قیامت كرامت خود را نصیب او می‌گرداند و بهشت را براى او واجب می‌کند.

شیخ از صفوان جمال روایت كرده كه گفت : حضرت صادق علیه السلام به من فرمود كسانى را كه در اطراف تو هستند را بر روزه گرفتن در ماه شعبان ترغیب کن. گفتم فدایت شوم مگر در فضیلت آن چیزى هست؟ فرمود بله همانا كه رسول خدا صلى الله علیه و آله هر گاه هلال ماه شعبان را مى‌دید به مُنادیى امر مى‌فرمود كه در مدینه ندا مى‌كرد: اى اهل مدینه من رسولم از جانب رسول خدا صلى الله علیه و آله به سوى شما. ایشان مى‌فرماید آگاه باشید همانا شعبان ماه من است پس خدا رحمت كند كسى را كه یارى كند مرا بر ماه من یعنى روزه در آن ماه روزه بگیرد.

سپس از حضرت صادق علیه السلام و ایشان از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرد که مى‌فرمود: از زمانى كه شنیدم منادى رسول خدا صلى الله علیه و آله ندا كرد در ماه شعبان، ترک نشد از من روزه شعبان و ترک نخواهد شد از من تا مدتى كه حیات دارم ان شاء الله تعالى.

سپس مى‌فرمود كه روزه دو ماه شعبان و رمضان توبه و مغفرت از خدا است.

اعمال این ماه شریف بر دو قِسم است: اعمال مشتركه و اعمال مختصه .

 

عبادت و صلوات

اعمال مشتركه ماه شعبان

 

1- هر روز هفتاد مرتبه ذکر «اَسْتَغْفِرُاللهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ» گفته شود.

2- هر روز هفتاد مرتبه ذکر « اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ الْحَىُّ الْقَیّوُمُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ» گفته شود. و در بعضى روایات "الْحَىُّ الْقَیُّومُ" پیش از "الرَّحْمنُ الرَّحیمُ" است و عمل به هر دو خوبست و از روایات استفاده مى‌شود كه بهترین دعاها و ذكرها در این ماه استغفار است و هر كس هر روز در این ماه هفتاد مرتبه استغفار كند مثل آن است كه هفتاد هزار مرتبه در ماه‌هاى دیگر استغفار كند.

3- صدقه دادن در این ماه اگرچه به اندازه نصف دانه خرمایى باشد، خوب است و خداوند بدن صدقه دهنده را بر آتش جهنم حرام می‌کند. از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است كه آن حضرت در باب فضیلت روزه رجب فرمود چرا غافلید از روزه شعبان؟ راوى عرض كرد یابن رسول الله چه ثوابی دارد كسى كه یك روز از شعبان را روزه بگیرد؟

حضرت فرمود به خدا قسم بهشت ثواب اوست.

عرض كرد یابن رسول الله بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمود: صدقه دادن و استغفار . هر كس  در ماه شعبان صدقه دهد، خداوند آن صدقه را رشد دهد همچنان كه یكى از شما شتر تازه متولد شده‌ای را تربیت مى‌كند تا آن كه در روز قیامت به صدقه دهنده برسد در حالتى كه به اندازه كوه اُحُد شده باشد.

4- در کل این ماه هزار بار ذکر « لا اِلهَ اِلا اللهُ وَلا نَعْبُدُ اِلاّ اِیّاهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَوُ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ » را كه ثواب بسیار دارد؛ گفته شود. از جمله آن كه عبادت هزار ساله در نامه عملش نوشته شود.

5- در هر پنجشنبه این ماه دو ركعت نماز اقامه شود؛ که در هر ركعت بعد از حمد، صد مرتبه سوره توحید و بعد از سلام صد بار صلوات فرستاده شود تا حق تعالى هر حاجتى که دارد را برآورد. چه در امور دنیوی و یا  در امور معنوی. و نیز روزه این ماه فضیلت بسیار دارد و روایت شده كه در هر روز پنجشنبه ماه شعبان آسمان‌ها را زینت مى‌كنند. پس ملائكه عرض مى‌كنند خداوندا بیامرز روزه‌داران این روز را و دعاى ایشان را مستجاب گردان و در روایت نبوى آمده است كه هر كه روز دوشنبه و پنجشنبه شعبان را روزه بگیرد حقّ‌تعالى بیست حاجت از حوائج دنیا و بیست حاجت از حاجت‌هاى آخرت او را برآورد.

عبادت و صلوات

6- در این ماه صلوات بسیار فرستاده شود .

7- در هر روز از شعبان در هنگام ظهر و در شب نیمه آن صلوات هر روز شعبان که از امام سجاد علیه‌السلام روایت شده، خوانده شود که به شرح ذیل است :

اَللّهُمََّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلاَّئِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ اَهْلِ بَیْتِ الْوَحْىِ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ الْفُلْكِ الْجارِیَةِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ یَامَنُ مَنْ رَكِبَها وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْكَهْفِ الْحَصینِ وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَكینِ وَ مَلْجَاءِ الْهارِبینَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمینَ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلوةً كَثیرَةً تَكُونُ لَهُمْ رِضاً وَ لِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اَداَّءً وَ قَضاَّءً بِحَوْلٍ مِنْكَ وَ قُوَّةٍ یا رَبَّ الْعالَمینَ.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ الاْبْرارِ الاْخْیارِ الَّذینَ اَوْجَبْتَ حُقُوقَهُمْ وَ فَرَضْتَ طاعَتَهُمْ وَ وِلایَتَهُمْ. اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبى بِطاعَتِكَ وَلا تُخْزِنى بِمَعْصِیَتِكَ وَارْزُقْنى مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ نَشَرْتَ عَلَىَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ اَحْیَیْتَنى تَحْتَ ظِلِّكَ وَ هذا شَهْرُ نَبِیِّكَ سَیِّدِ رُسُلِكَ شَعْبانُ الَّذى حَفَفْتَهُ مِنْكَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ الَّذى كانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّمَ یَدْاَبُ فى صِیامِهِ وَ قِیامِهِ فى لَیالیهِ وَ اَیّامِهِ بُخُوعاً لَكَ فى اِكْرامِهِ وَاِعْظامِهِ اِلى مَحَلِّ حِمامِهِ.

اَللّهُمَّ فَاَعِنّا عَلَى الاِْسْتِنانِ بِسُنَّتِهِ فیهِ وَ نَیْلِ الشَّفاعَةِ لَدَیْهِ اَللّهُمَّ وَاجْعَلْهُ لى شَفیعاً مُشَفَّعاً وَ طَریقاً اِلَیْكَ مَهیَعاً وَاجْعَلْنى لَهُ مُتَّبِعاً حَتّى اَلْقاكَ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَنّى راضِیاً وَ عَنْ ذُنُوبى غاضِیاً قَدْ اَوْجَبْتَ لى مِنْكَ الرَّحْمَةَ وَالرِّضْوانَ وَ اَنْزَلْتَنى دارَ الْقَرارِ وَ مَحَلَّ الاْخْیارِ .

عبادت و صلوات

8- در این ماه مناجات شعبانیه خوانده شود. این مناجات از ابن خالویه نقل شده و گفته این مناجات حضرت امیرالمؤمنین و امامان است.

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاسْمَعْ دُعائى اِذا دَعَوْتُكَ وَاْسمَعْ نِدائى اِذا نادَیْتُكَ وَاَقْبِلْ عَلىَّ اِذا ناجَیْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْكَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیكَ مُسْتَكیناً لَكَ مُتَضرِّعاً اِلَیْكَ راجِیاً لِما لَدَیْكَ ثَوابى وَ تَعْلَمُ ما فى نَفْسى وَ تَخْبُرُ حاجَتى وَ تَعْرِفُ ضَمیرى وَلا یَخْفى عَلَیْكَ اَمْرُ مُنْقَلَبى وَ مَثْواىَ وَ ما اُریدُ اَنْ اُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقى واَتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتى وَ اَرْجُوهُ لِعاقِبَتى وَ قَدْ جَرَتْ مَقادیرُكَ عَلَىَّ یا سَیِّدى فیما یَكُونُ مِنّى اِلى آخِرِ عُمْرى مِنْ سَریرَتى وَ عَلانِیَتى وَ بِیَدِكَ لا بِیَدِ غَیْرِكَ زِیادَتى وَ نَقْصى وَ نَفْعى وَ ضَرّى اِلهى اِنْحَرَمْتَنى فَمَنْ ذَاالَّذى یَرْزُقُنى وَ اِنْ خَذَلْتَنى فَمَنْ ذَاالَّذى یَنْصُرُنى.

اِلهى اَعُوذُبِكَ مِنَ غَضَبِكَ وَ حُلُولِ سَخَطِكَ اِلهى اِنْ كُنْتُ غَیْرَ مُسْتَاْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلىَّ بِفَضْلِ سِعَتِكَ اِلهى كَاَنّى بِنَفْسى واقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْكَ وَ قَدْ اَظَلَّها حُسْنُ تَوَكُّلى عَلَیْكَ فَقُلْتَ ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنى بِعَفْوِكَ اِلهى اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلى مِنْكَ بِذلِكَ وَ اِنْ كانَ قَدْ دَنا اَجَلى وَ لَمْ یُدْنِنى مِنْكَ عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ الاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْكَ وَسیلَتى.

اِلهى قَدْ جُرْتُ عَلى نَفْسى فِى النَّظَرِ لَها فَلَهَا الْوَیْلُ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها اِلهى لَمْ یَزَلْ بِرُّكَ عَلَىَّ اَیّامَ حَیوتى فَلا تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنّى فى مَماتى اِلهى كَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ لى بَعْدَ مَماتى وَ اَنْتَ لَمْ تُوَلِّنى اِلاّ الْجَمیلَ فى حَیوتى اِلهى تَوَلَّ مِنْ اَمْرى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَعُدْ عَلَىَّ بِفَضْلِكَ عَلى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ اِلهى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْیا وَ اَنَا اَحْوَجُ اِلى سَتْرِها عَلَىَّ مِنْكَ فى الاُْخْرى اِذْ لَمْ تُظْهِرْها لاَِحَدٍ مِنْ عِبادِكَ الصّالِحینَ فَلا تَفْضَحْنى یَوْمَ الْقِیمَةِ عَلى رُؤُسِ الاْشْهادِ اِلهى جُودُكَ بَسَطَ اَمَلى وَ عَفْوُكَ اَفْضَلُ مِنْ عَمَلى اِلهى فَسُرَّنى بِلِقاَّئِكَ یَوْمَ تَقْضى فیهِ بَیْنَ عِبادِكَ اِلهى اعْتِذارى اِلَیْكَ اِعْتِذارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرى یا اَكْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ اِلَیْهِ الْمُسیئُونَ.

اِلهى لا تَرُدَّ حاجَتى وَلا تُخَیِّبْ طَمَعى وَلا تَقْطَعْ مِنْكَ رَجاَّئى وَ اَمَلى اِلهى لَوْ اَرَدْتَ هَوانى لَمْ تَهْدِنى وَ لَوْ اَرَدْتَ فَضیحَتى لَمْ تُعافِنى. اِلهى ما اَظُنُّكَ تَرُدُّنى فى حاجَةٍ قَدْ اَفْنَیْتُ عُمْرى فى طَلَبِها مِنْكَ اِلهى فَلَكَ الْحَمْدُ اَبَداً اَبَداً داَّئِماً سَرْمَداً یَزیدُ وَلا یَبیدُ كَما تُحِبُّ وَ تَرْضى اِلهى اِنْ اَخَذْتَنى بِجُرْمى اَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ اِنْ اَخَذْتَنى بِذُنُوبى اَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ اِنْ اَدْخَلْتَنىِ النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى اُحِبُّكَ اِلهى اِنْ كانَ صَغُرَ فى جَنْبِ طاعَتِكَ عَمَلى فَقَدْ كَبُرَ فى جَنْبِ رَجاَّئِكَ اَمَلى اِلهى كَیْفَ اَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَیْبَةِ مَحْروماً وَ قَدْ كانَ حُسْنُ ظَنّى بِجُودِكَ اَنْ تَقْلِبَنى بِالنَّجاةِ مَرْحُوما.ً

 اِلهى وَ قَدْ اَفْنَیْتُ عُمْرى فى شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ وَ اَبْلَیْتُ شَبابى فى سَكْرَةِ التَّباعُدِ مِنْكَ اِلهى فَلَمْ اَسْتَیْقِظْ اَیّامَ اغْتِرارى بِكَ وَ رُكُونى اِلى سَبیلِ سَخَطِكَ. اِلهى وَ اَنَا عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ قائِمٌ بَیْنَ یَدَیْكَ مُتَوَسِّلٌ بِكَرَمِكَ اِلَیْكَ اِلهى اَنَا عَبْدٌ اَتَنَصَّلُ اِلَیْكَ مِمَّا كُنْتُ اُواجِهُكَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیائى مِنْ نَظَرِكَ وَ اَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْكَ اِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِكَرَمِكَ اِلهى لَمْ یَكُنْ لى حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِكَ اِلاّ فى وَقْتٍ اَیْقَظْتَنى لِمَحَبَّتِكَ وَ كَما اَرَدْتَ اَنْ اَكُونَ كُنْتُ فَشَكَرْتُكَ بِاِدْخالى فى كَرَمِكَ وَ لِتَطْهیرِ قَلْبى مِنْ اَوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْكَ اِلهى اُنْظُرْ اِلَىَّ نَظَرَ مَنْ نادَیْتَهُ فَاَجابَكَ وَاْستَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِكَ فَاَطاعَكَ یا قَریبَاً لا یَبْعُدُ عَنِ المُغْتَرِّ بِهِ وَ یا جَواداً لایَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَهُ. اِلهى هَبْ لى قَلْباً یُدْنیهِ مِنْكَ شَوْقُهُ وَ لِساناً یُرْفَعُ اِلَیْكَ صِدْقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ اِلهى إنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِكَ غَیْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِكَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ اَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوكٍ. اِلهى اِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِكَ لَمُسْتَنیرٌ وَ اِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ لَمُسْتَجیرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِكَ یا اِلهى فَلا تُخَیِّبْ ظَنّى مِنْ رَحْمَتِكَ وَلا تَحْجُبْنى عَنْ رَاْفَتِكَ اِلهى اَقِمْنى فى اَهْلِ وِلایَتِكَ مُقامَ مَنْ رَجَا الزِّیادَةَ مِنْ مَحَبَّتِكَ اِلهى وَ اَلْهِمْنى وَ لَهاً بِذِكْرِكَ اِلى ذِكْرِكَ وَ هِمَّتى فى رَوْحِ نَجاحِ اَسْماَّئِكَ وَ مَحَلِّ قُدْسِكَ.

اِلهى بِكَ عَلَیْكَ اِلاّ اَلْحَقْتَنى بِمَحَلِّ اَهْلِ طاعَتِكَ وَالْمَثْوَى الصّالِحِ مِنْ مَرْضاتِكَ فَاِنّى لا اَقْدِرُ لِنَفْسى دَفْعاً وَلا اَمْلِكُ لَها نَفْعاً اِلهى اَنَا عَبْدُكَ الضَّعیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوكُكَ الْمُنیبُ فَلا تَجْعَلْنى مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِكَ اِلهى هَبْ لى كَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیْكَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاَّءِ نَظَرِها اِلَیْكَ حَتّى تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلوُبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ اِلهى وَاجْعَلْنى مِمَّنْ نادَیْتَهُ فَاَجابَكَ وَلاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ فَناجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَكَ جَهْراً.

اِلهى لَمْ اُسَلِّطْ عَلى حُسْنِ ظَنّى قُنُوطَ الاْیاسِ وَلاَ انْقَطَعَ رَجاَّئى مِنْ جَمیلِ كَرَمِكَ اِلهى اِنْ كانَتِ الْخَطایا قَدْ اَسْقَطَتْنى لَدَیْكَ فَاصْفَحْ عَنّى بِحُسْنِ تَوَكُّلى عَلَیْكَ اِلهى اِنْ حَطَّتْنِى الذُّنُوبُ مِنْ مَكارِمِ لُطْفِكَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْیَقینُ اِلى كَرَمِ عَطْفِكَ اِلهى اِنْ اَنامَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِ الاِسْتْعِدادِ لِلِقاَّئِكَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِ آلاَّئِكَ اِلهى اِنْ دَعانى اِلَى النّارِ عَظیْمُ عِقابِكَ فَقَدْ دَعانى اِلَى الْجَنَّةِ جَزیلُ ثَوابِكَ.

اِلهى فَلَكَ اَسْئَلُ وَ اِلَیْكَ اَبْتَهِلُ وَ اَرْغَبُ وَ اَسْئَلُكَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَجْعَلَنى مِمَّنْ یُدیمُ ذِكَرَكَ وَلا و یَنْقُضُ عَهْدَكَ وَلا یَغْفُلُ عَنْ شُكْرِكَ وَلا یَسْتَخِفُّ بِاَمْرِكَ اِلهى وَ اَلْحِقْنى بِنُورِ عِزِّكَ الاْبْهَجِ فَاَكُونَ لَكَ عارِفاً وَ عَنْ سِواكَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْكَ خاَّئِفاً مُراقِباً یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ وَ صَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ الِهِ الطّاهِرینَ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً كَثیراً.

این از مناجات‌هاى جَلیلُ الْقَدْر اَئمه عَلیهمُ السلام است.

عبادت و صلوات

اعمال مُختصّه ماه شعبان

شب اوّل

دوازده ركعت که در هر رکعت حمد یک مرتبه و یازده مرتبه توحید خوانده شود.

 

روز اوّل

1- روزه‌ این روز فضیلت بسیار دارد و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده كه هر كه روز اوّل شعبان را روزه بگیرد براى او بهشت واجب می‌شود.

2- سید بن طاوس از حضرت رسول صَلَّى اللهِ علیه و آله براى كسى كه سه روز اوّل این ماه را روزه بگیرد ثواب بسیارى نقل كرده است.

3- در شب‌هاى سه روز اول دو ركعت نماز وارد شده که در هر ركعت حمد یك مرتبه و توحید یازده مرتبه خوانده شود.

 

روز سوّم

روز سوم، روز مباركى است كه امام حسین بن على علیهماالسلام در این روز متولد گشت. از قاسم بن عَلاء همدانى وكیل امام حسن عسكرى علیه السلام نامه‌ای رسیده که مولاى ما امام حسین علیه‌السلام در روز پنجشنبه سوم شعبان متولد گشت پس این روز را روزه گرفته شود و دعای ذیل در آن روز خوانده شود.

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فى هذَا الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهادَتِهِ قَبْلَ اْستِهْلالِهِ وَ وِلادَتِهِ بَكَتْهُ السَّماَّء ُوَ مَنْ فیها وَالاْرْضُ وَ مَنْ عَلَیْها وَ لَمّا یَُطَاْ لابَتَیْها قَتیلِ الْعَبْرَةِ وَ سَیِّدِ الاُْسْرَةِ الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ یَوْمَ الْكَرَّةِ الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ وَالشِّفاَّءَ فى تُرْبَتِهِ والْفَوْزَ مَعَهُ فى اَوْبَتِهِ والاْوصِیاَّءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قاَّئِمِهِمْ وَ غَیْبَتِهِ حَتّى یُدْرِكُوا الاْوْتارَ وَ یَثْاَروُا الثّارَ وَ یُرْضُوا الْجَبّارَ وَ یَكُونُوا خَیْرَ اَنْصارٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِمْ مَعَ اْختِلافِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ. اَللّهُمَّ فَبِحَقِّهِمْ اِلَیْكَ اَتَوَسَّلُ وَ اَسْئَلُ سُؤالَ مُقْتَرِفٍ مُعْتَرِفٍ مُسیَّئٍ اِلى نَفْسِهِ مِمَّا فَرَّطَ فى یَوْمِهِ وَ اَمْسِهِ یَسْئَلُكَ الْعِصْمَةَ اِلى مَحَلِّ رَمْسِهِ.

اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ وَاحْشُرْنا فى زُمْرَتِهِ وَ بَوِّئْنا مَعَهُ دارَ الْكَرامَةِ وَ مَحَلَّ الاِقامَةِ. اَللّهُمَّ وَ كَما اَكْرَمْتَنا بِمَعْرِفَتِهِ فَاَكْرِمْنا بِزُلْفَتِهِ وَارْزُقْنا مُرافَقَتَهُ وَ سابِقَتَهُ وَاجْعَلْنا مِمَّنْ یُسَلِّمُ لاِمْرِهِ وَ یُكْثِرُ الصَّلوةَ عَلَیْهِ عِنْدَ ذِكْرِهِ وَ عَلى جَمیعِ اَوْصِیاَّئِهِ وَ اَهْلِ اَصْفِیاَّئِهِ الْمَمْدُودین مِنْكَ بِالْعَدَدِ الاِْثْنَىْ عَشَرَ النُّجُومِ الزُّهَرِ وَالْحُجَجِ عَلى جَمیعِ الْبَشَرِ. اَللّهُمَّ وَهَبْ لَنا فى هذَا الْیَوْمِ خَیْرَ مَوْهِبَةٍ وَ اَنْجِحْ لَنا فیهِ كُلَّ طَلِبَةٍ كَما وَ هَبْتَ الْحُسَیْنَ لِمُحَمَّدٍ جَدِّهِ وَ عاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ وَننْتَظِرُ اَوْبَتَهُ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ .

از امام صادق علیه السلام برای این روز دعایی روایت شده که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا خوانده‌اند:

اَللّهُمَّ اَنْتَ مُتَعالِى الْمَكانِ عَظیمُ الْجَبَرُوتِ شَدیدُ الِمحالِ غَنِى َُّعنِ الْخَلایِقِ عَریضُ الْكِبْرِیاَّءِ قادِرٌ عَلى ما تَشاَّءُ قَریبُ الرَّحْمَةِ صادِقُ الْوَعْدِ سابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلاَّءِ قَریبٌ إذا دُعیتَ مُحیطٌ بِما خَلَقْتَ قابِلُ التَّوبَةِ لِمَنْ تابَ اِلَیْكَ قادِرٌ عَلى ما اَرَدْتَ وَ مُدْرِكٌ ما طَلَبْتَ وَ شَكُورٌ اِذا شُكِرْتَ وَ ذَكُورٌ اِذا ذُكِرْتَ اَدْعُوكَ مُحْتاجاً وَ اَرْغَبُ اِلَیْكَ فَقیراً وَ اَفْزَعُ اِلَیْكَ خاَّئِفاً وَ اَبْكى اِلَیْكَ مَكْرُوباً وَ اَسْتَعینُ بِكَ ضَعیفاً وَ اَتوَكَّلُ عَلَیْكَ كافِیاً اُحْكُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْمِنا (بِالْحَقِّ) فَاِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوابِنا وَ قَتَلُونا و نَحْنُعِتْرَةُ نَبِیِّكَ وَ وَُلَْدُ حَبیبِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللهِ الَّذِى اصطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَائْتَمَنْتَهُ عَلى وَحْیِكَ فَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِكَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ .

 

شب سیزدهم

اولین شب از لَیالى بیض است و كیفیّت نماز امشب و دو شَبِ بعد در ماه رجب گذشت .

 



ولدت، کنیه و القاب

هفتمین امام شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در هفتم ماه صفر سال 128 هجری قمری در ابواء متولد گردید.
پدر بزرگوارش حضرت امام جعفر صادق علیه السلام و مادر گرامیش حمیده است.
میلادش برای امام صادق علیه السلام چنان شادی‌بخش بود که آن حضرت به‌همین مناسبت سه روز جشن گرفت و مردم مدینه را اطعام نمود.
نام مبارکش موسی و القاب و کنیه هایش متعدد است؛ مشهورترین لقبش کاظم و صابر و معروف‌ترین کنیه‌اش ابوالحسن است. نقش نگین انگشتری‌اش جمله حسبی الله بوده است.

 

امامت

او که براساس تقدیر الهی قرار بود پس از پدر بزرگوارش امامت امت را به عهده بگیرد،
تحت تربیت فوق‌العاده امام صادق مراحل رشد و کمال را پشت سر گذاشت و مرحله نوجوانی و جوانی را طی نمود، به گونه ای که تا آخر عمر، جلال و جمال الهی در صورت و سیرتش مشهود بود.

از حوادث مهم دوران جوانی آن امام، مرگ نابهنگام برادر بزرگترش، اسماعیل، بود که از الطاف خفیّه الهیّه محسوب می‌شد و زمینه‌ساز تثبیت امامت وی شد. تلاش امام جعفر صادق علیه السلام نیز در این راستا و به منظور جلوگیری از انحراف جریان امامت بود. هر چند بعدها نیز گروهی پیدا شدند و پس از امام صادق علیه السلام معتقد به امامت اسماعیل گشتند و مرگ او را انکار نمودند.

سرانجام پس از شهادت جانگداز امام صادق، موسی بن جعفر علیه السلام در سن بیست سالگی مسؤولیت بزرگ امامت و هدایت امّت را در یکی از بحرانی‌ترین دوران‌ها به دوش گرفت.

 

دوران امامت

از مشکلات روزهای نخستین امامت موسی بن جعفر علیه السلام، ادّعای امامت دروغین برادر بزرگ‌تر حضرت، عبدالله افطح ،بود که گروهی را به دنبال خود کشید و فرقه “فطحیه” به همین ترتیب شکل گرفت. هر چند با برخورد روشنگرانه‌ی امام، عبدالله با شکست روبرو گردید.

دوران سی و پنج ساله امامت موسی بن جعفر مصادف بود با اوج قدرت حکومت بنی عباس و هم‌زمان با چهار تن از حاکمان عیّاش و خون‌آشام عباسی به‌نامهای منصور دوانیقی ، مهدی عباسی ، هادی عباسی و هارون الرشید که حضرت نیز به فراخور شرایط زمانیِ حساسِ هر یک، وظیفه سنگین امامت و هدایت امّت را به بهترین شکل ممکن به دوش کشید، و اگر چه با حوادث سهمگین و خونینی همچون واقعه فخ و شهادت مظلومانه گروهی از آل علی علیه السلام روبرو گردید، ولی لحظه‌ای از وظیفه خطیر خود کوتاهی ننمود و تلاش مستمر خویش را عمدتا در محورهای زیر متمرکز ساخت:
 

img/daneshnameh_up/c/cc/javad1.jpg



اول - تبلیغ دین خداوند و گسترش فرهنگ اسلام، تبیین و تشریح معارف و احکام الهی در قالب احادیث بلند و کوتاه و پاسخ به سوالات شفاهی و کتبی و. . .

دوم- پرورش انسان‌های مستعد و تربیت شاگردان والامقام و شاخص در میدان علم و عمل و حفظ و حراست آنان.

سوم- مبارزه بی‌امان با حاکمان جور و ستم و غاصبان خلافت و شکستن صولت شیطانی آنان در میدان‌های مختلف و تشریح مبانی حق.

چهارم- تربیت یاران مدیر و مدبّر و خودساخته و نفوذ دادن آنان در مراکز حساس حکومتی، تا مرز وزارت و استانداری، به منظور خنثی‌سازی نقشه‌های مخرب و دین‌سوز دشمنان، کمک به مظلومان و محرومان و دفاع از حریم شیعیان .

پنجم- سامان‌دهی شیعیان با شیوه‌های مختلف تربیتی، عملی، مناظره‌های سیاسی و. . .

امام علیه‌السلام در این مسیر، نهایت تلاش خویش را مبذول داشت و در مواقع لازم از اهرم‌های فوق‌العاده‌ای همچون استفاده از معجزه، دعای مستجاب و به‌کارگیری علم امامت امام کاظم علیه السلام بهره برد.

 

درایت امام

روش امام آنچنان دقیق و حساس بود که تلاش چشمگیر و جاسوسی‌های مداوم حاکمان عباسی برای به‌دست آوردن سرنخی از اقدامات امام علیه السلام بی‌نتیجه بود، و امام همچنان در همه زمینه‌ها موفق و کارآمد به پیش می‌رفت و در اوج اقتدار معنوی و اجتماعی قرار داشت، به گونه‌ای که نگاه کل جهان اسلام متوجّه ایشان بود.

سرانجام هارون الرشید برای دستگیری امام شخصاً به صحنه آمد و طی صحنه‌سازی در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله به جوسازی علیه امام پرداخت و او را در یک جلالت ظاهری ولی در پرده‌ای از ابهام با تشکیل دو کاروان مختلف از مدینه تبعید کرد و بارها به زندان انداخت. هارون چندین بار به ترور حضرت اقدام نمود و در بعضی موارد شخصاً وارد شد که هر بار ناموفّق بود.

 

ترور شخصیت امام

از این رو هارون در یک حرکت جدید، اقدام به ترور شخصیت امام کرد که آن هم ناکام ‌ماند و وی از صحنه‌سازی و اقرار و اعتراف‌گیری هم طرفی نیست. رفتار حضرت در زندان در زمینه‌های مختلف عبادی، تربیتی، ارتباط با دیگران، و تأثیرگذاری بر دوست و دشمن و . . . چنان عمیق و موثر بود که هارون نهایتاً دستور داد سندی بن شاهک ، امام علیه السلام را در بیست و پنجم رجب سال 183 هجری قمری در پنجاه و پنج سالگی با خرمای زهرآلوده به شهادت برساند.

 

 

 

شهادت امام

سعی فراوان دستگاه حکومتی هارون برای مخفی نگه‌داشتن شهادت امام علیه السلام و تلاش گسترده آنان برای عادی جلوه‌دادن مرگ حضرت، نشانه‌ی پایگاه رفیع اجتماعی امام و وحشت عباسیان از اوست.

پیکر مطهرش پس از تحمّل سال‌ها زندان به‌طور معجزه‌آسایی توسط فرزندش علی بن موسی الرضا علیه االسلام غسل داده شد و در مقابر قریش در مدینه السلام ـ در حاشیه بغداد ـ مدفون گردید. مزار شریفش مورد توجه عموم قرار گرفت و سالها بعد نوه بزرگوارش حضرت امام جواد علیه السلام در کنارش دفن شد و شیعیان دلباخته‌ی آنها شهر کاظمین را در کنار تربت پاکشان تأسیس نمودند.

از امام موسی بن جعفر دریای بیکرانی از معارف اسلام در توحید و نبوت و امامت و معاد، و احکام و آداب تربیتی ـ اخلاقی در قالب هزاران حدیث کوتاه و بلند، و شاگردان عالم عامل، و سیره عملی ارزشمند در میدان‌های مختلف، و نسلی پاک و بابرکت به یادگار مانده است.

 

السلام على المعذَّبِ فى قَعرِ السُّجُون و ظُلَمِ المَتامیر ذى الساق المَرضُوضْ بِحِلَقِ القیود و الجنازة المنادى علیها بِذُلِّ الاستخفاف
آخرین زندان،زندان سندی بن شاهک بود.یک وقت خواندم که او اساسا مسلمان نبوده و یک مرد غیر مسلمان بوده است.از آن کسانی بود که هر چه به او دستور می دادند، دستور را به شدت اجرا می کرد.امام را در یک سیاهچال قرار دادند.بعد هم کوششها کردند برای اینکه تبلیغ کنند که امام به اجل خود از دنیا رفته است.نوشته اند که همین یحیی برمکی برای اینکه پسرش فضل را تبرئه کرده باشد،به هارون قول داد که آن وظیفه ای را که دیگران انجام نداده اند من خودم انجام می دهم.سندی را دید و گفت این کار(به شهادت رساندن امام)را تو انجام بده،و او هم قبول کرد.یحیی زهر خطرناکی را فراهم کرد و در اختیار سندی گذاشت.آن را به یک شکل خاصی در خرمایی تعبیه کردند و خرما را به امام خوراندند و بعد هم فورا شهود حاضر کردند،علمای شهر و قضاة را دعوت کردند(نوشته اند عدول المؤمنین را دعوت کردند،یعنی مردمان موجه،مقدس،آنها که مورد اعتماد مردم هستند)، حضرت را هم در جلسه حاضر کردند و هارون گفت:ایها الناس!ببینید این شیعه ها چه شایعاتی در اطراف موسی بن جعفر رواج می دهند،می گویند:موسی بن جعفر در زندان ناراحت است،موسی بن جعفر چنین و چنان است.ببینید او کاملا سالم است.تا حرفش تمام شد حضرت فرمود:«دروغ می گوید،همین الآن من مسمومم و از عمر من دو سه روزی بیشتر باقی نمانده است.»اینجا تیرشان به سنگ خورد.این بود که بعد از شهادت امام،جنازه امام را آوردند در کنار جسر بغداد گذاشتند،و مرتب مردم را می آوردند که ببینید!آقا سالم است، عضوی از ایشان شکسته نیست،سرشان هم که بریده نیست،گلویشان هم که سیاه نیست،پس ما امام را نکشتیم،به اجل خودش از دنیا رفته است.سه روز بدن امام را در کنار جسر بغداد نگه داشتند برای اینکه به مردم این جور افهام کنند که امام به اجل خود از دنیا رفته است. البته امام،علاقه مند زیاد داشت،ولی آن گروهی که مثل اسپند روی آتش بودند شیعیان بودند.

یک جریان واقعا دلسوزی می نویسند که چند نفر از شیعیان امام،از ایران آمده بودند،با آن سفرهای قدیم که با چه سختی ای می رفتند.اینها خیلی آرزو داشتند که حالا که موفق شده اند بیایند تا بغداد،لا اقل بتوانند از این زندانی هم یک ملاقاتی بکنند.ملاقات زندانی که نباید یک جرم محسوب شود،ولی هیچ اجازه ملاقات با زندانی را نمی دادند.اینها با خود گفتند:ما خواهش می کنیم،شاید بپذیرند.آمدند خواهش کردند،اتفاقا پذیرفتند و گفتند: بسیار خوب،همین امروز ما ترتیبش را می دهیم،همین جا منتظر باشید.این بیچاره ها مطمئن که آقا را زیارت می کنند،بعد بر می گردند به شهر خودشان[و می گویند]که ما توفیق پیدا کردیم آقا را ملاقات کنیم،آقا را زیارت کردیم،از خودشان فلان مساله را پرسیدیم و این جور به ما جواب دادند.همین طور که در بیرون زندان منتظر بودند که به آنها اجازه ملاقات بدهند،یکوقت دیدند که چهار نفر حمال بیرون آمدند و یک جنازه هم روی دوششان است. مامور گفت:امام شما همین است.(1) و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

شنیدستم که در زندان هارون *************** امام هفتمین با حال محزون
به روی خاک زندان مسکنش بود *************** غل و زنجیر اندر گردنش بود
رخ از اشک روان پر ژاله می کرد ************ ز سوز زهر از دل ناله می کرد
(1).منتهی الآمال،ج 2/ص 216.
دور نمائی از زندگی امام موسی کاظم علیه السلام

درخواست هارون از امام‏

در آخرين روزهايى كه امام زندانى بود و تقريباً يك هفته بيشتر به شهادت امام باقى نمانده بود، هارون همين يحيى برمكى را نزد امام فرستاد و با يك زبان بسيار نرم و ملايمى به او گفت از طرف من به پسر عمويم سلام برسانيد و به او بگوييد بر ما ثابت شده كه شما گناهى و تقصيرى نداشته‏ايد ولى متأسفانه من قسم خورده‏ام و قسم را نمى‏توانم بشكنم. من قسم خورده‏ام كه تا تو اعتراف به گناه نكنى و از من تقاضاى عفو ننمايى، تو را آزاد نكنم. هيچ كس هم لازم نيست بفهمد. همين قدر در حضور همين يحيى اعتراف كن، حضور خودم هم لازم نيست، حضور اشخاص ديگر هم لازم نيست، من همين قدر مى‏خواهم قسمم را نشكسته باشم؛ در حضور يحيى همين قدر تو اعتراف كن و بگو معذرت مى‏خواهم، من تقصير كرده‏ام، خليفه مرا ببخشد، من تو را آزاد مى‏كنم، و بعد بيا پيش خودم چنين و چنان. حال روح مقاوم را ببينيد. چرا اينها «شُفَعاءُدار الْفَناء» هستند؟ چرا اينها شهيد مى‏شدند؟ در راه ايمان و عقيده‏شان شهيد مى‏شدند، مى‏خواستند نشان بدهند كه ايمان ما به ما اجازه [همگامى با ظالم را] نمى‏دهد. جوابى كه به يحيى داد اين بود كه فرمود: «به هارون بگو از عمر من ديگر چيزى باقى نمانده است، همين» كه بعد از يك هفته آقا را مسموم كردند.

چگونگى شهادت امام‏

عرض كردم آخرين زندان، زندان سندى بن شاهِك بود. يك وقت خواندم كه او اساساً مسلمان نبوده و يك مرد غيرمسلمان بوده است. از آن كسانى بود كه هرچه به او دستور مى‏دادند، دستور را به شدت اجرا مى‏كرد. امام را در يك سياهچال قرار دادند.بعد هم كوششها كردند براى اينكه تبليغ كنند كه امام به اجل خود از دنيا رفته است. نوشته‏اند كه همين يحيى برمكى براى اينكه پسرش فضل را تبرئه كرده باشد، به هارون قول داد كه آن وظيفه‏اى را كه ديگران انجام نداده‏اند من خودم انجام مى‏دهم. سندى را ديد و گفت اين كار (به شهادت رساندن امام) را تو انجام بده، و او هم قبول كرد. يحيى زهر خطرناكى را فراهم كرد و دراختيار سندى گذاشت. آن را به يك شكل خاصى در خرمايى تعبيه كردند و خرما را به امام خوراندند و بعد هم فوراً شهود حاضر كردند، علماى شهر و قضاة را دعوت كردند (نوشته‏اند عدول المؤمنين را دعوت كردند، يعنى مردمان موجه، مقدس، آنها كه مورد اعتماد مردم هستند)، حضرت را هم در جلسه حاضر كردند و هارون گفت: ايّها الناس! ببينيد اين شيعه‏ها چه شايعاتى در اطراف موسى بن جعفر رواج مى‏دهند، مى‏گويند: موسى بن جعفر در زندان ناراحت است، موسى بن جعفر چنين و چنان است. ببينيد او كاملًا سالم است. تا حرفش تمام شد حضرت فرمود: «دروغ مى‏گويد، همين الآن من مسمومم و از عمر من دو سه روزى بيشتر باقى نمانده است.» اينجا تيرشان به سنگ خورد. اين بود كه بعد از شهادت امام، جنازه امام را آوردند در كنار جِسر بغداد گذاشتند، و مرتب مردم را مى‏آوردند كه ببينيد! آقا سالم است، عضوى از ايشان شكسته نيست، سرشان هم كه بريده نيست، گلويشان هم كه سياه نيست، پس ما امام را نكشتيم، به اجل خودش از دنيا رفته است.سه روز بدن امام را در كنار جسر بغداد نگه داشتند براى اينكه به مردم اين‏جور افهام‏ كنند كه امام به اجل خود از دنيا رفته است. البته امام، علاقه‏مند زياد داشت، ولى آن گروهى كه مثل اسپندِ روى آتش بودند شيعيان بودند.
يك جريان واقعاً دلسوزى مى‏نويسند كه چند نفر از شيعيان امام، از ايران آمده بودند، با آن سفرهاى قديم كه با چه سختى‏اى مى‏رفتند. اينها خيلى آرزو داشتند كه حالا كه موفق شده‏اند بيايند تا بغداد، لااقل بتوانند از اين زندانى هم يك ملاقاتى بكنند. ملاقات زندانى كه نبايد يك جرم محسوب شود، ولى هيچ اجازه ملاقات با زندانى را نمى‏دادند. اينها با خود گفتند: ما خواهش مى‏كنيم، شايد بپذيرند. آمدند خواهش كردند، اتفاقاً پذيرفتند و گفتند: بسيار خوب، همين امروز ما ترتيبش را مى‏دهيم، همين جا منتظر باشيد. اين بيچاره‏ها مطمئن كه آقا را زيارت مى‏كنند، بعد برمى‏گردند به شهر خودشان [و مى‏گويند] كه ما توفيق پيدا كرديم آقا را ملاقات كنيم، آقا را زيارت كرديم، از خودشان فلان مسأله را پرسيديم و اين‏جور به ما جواب دادند.همين‏طور كه در بيرون زندان منتظر بودند كه به آنها اجازه ملاقات بدهند، يكوقت ديدند كه چهار نفر حمّال بيرون آمدند و يك جنازه هم روى دوششان است. مأمور گفت: امام شما همين است.
و لا حول ولا قوّة الا باللَّه العلىّ العظيم‏

 

 

 

 

 

 

 

 

 



 
قران کریم:
 
يا أيُّهَا النَّبِي إنّا أرسَلناكَ شاهِداً و مُبَشِّراً و نَذيراً و داعِياً إلَي اللَّهِ بِإذنِهِ و سِراجاً مُنيراً
اي پيامبر! ما تو را گواه و نويد دهنده و هشدار دهنده فرستاديم كه به فرمان خدا به سوي او دعوت كني و چراغي روشني بخش باشي
احزاب ، آيه 46 - 45 .
پيامبر صلي الله عليه وآله :
إنَّما بُعِثتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الأخلاقِ
من مبعوث شدم تا بزرگواري‏هاي اخلاقي را كامل كنم
بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 210 .
پيامبر صلي الله عليه وآله :
بُعِثتُ بِمَكارِمِ الأخلاقِ و مَحاسِنِها
من براي [احياي] مكارم و نيكي‏هاي اخلاقي مبعوث شدم
بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 287 .
امام علي‏عليه السلام :
أرسَلَهُ عَلي حِينِ فَترَةٍ مِنَ الرُّسُلِ و طُولِ هَجعَةٍ مِنَ الاُمَمِ و اعتِزامٍ مِنَ الفِتَنِ وَانتِشارٍ مِنَ الاُمُورِ و تَلَظٍّ مِنَ الحُرُوبِ و الدُّنيا كاسِفَةُ النُّورِ ، ظاهِرَةُ الغُرورِ عَلي حِينِ اصفِرارٍ مِن وَرَقِها و إياسٍ مِن ثَمَرِها
خداوند او را در زماني فرستاد كه روزگاري بود پيامبري برانگيخته نشده بود ، و مردم در خوابي طولاني به سر مي‏بردند ، و فتنه‏ها بالا گرفته و كارها پريشان شده بود ، و آتش جنگ‏ها شعله مي‏كشيد ، و دنيا بي فروغ و پر از مكر و فريب گشته ، برگ‏هاي درخت زندگي به زردي گراييده و از به بار نشستن آن قطع اميد شده بود
نهج البلاغه ، خطبه 89 .
امام علي‏عليه السلام :
أرسَلَهُ بِالضِّياءِ و قَدَّمَهُ فِي الاِصطِفاءِ فَرَتَقَ بِهِ المَفاتِقَ و ساوَرَ بِهِ المُغالِبَ و ذَلَّلَ بِهِ الصُّعُوبَةَ و سَهَّلَ بِهِ الحُزُونَةَ حَتّي سَرَّحَ الظَّلالَ عَن يَمينٍ و شِمالٍ
او را با نور فرستاد و در گزينش مقدّم داشت . به واسطه او گسستگي‏ها را به هم آورد و چيره جو را شكست داد و مشكلات را آسان و ناهمواري‏ها را هموار كرد تا جايي كه گمراهي را از راست و چپ دور كرد
ميزان الحكمه ، ح 19841 .
امام علي‏عليه السلام :
. . . إلي أن بَعَثَ اللَّهُ سُبحانَهُ مُحَمَّداً رَسولَ اللَّهِ لإِنجازِ عِدَتِهِ و إتمامِ نُبُوَّتِهِ
. . . تا اين‏كه