به نظر من ما فتنه بزرگی در آینده خواهیم داشت. فتنه ای که خواستگاه آن از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بود. فتنه ای که لیدر و رهبران آن عموما از افراد طبقه متوسط به بالا بودند. کسانی که اهل خطر و هزینه نبودند و پس از به خطر افتادن منافع بلافاصله صحنه رو ترک می کردند. منظور، الزاما تمام کسانی نیستند که به میرحسین موسوی رأی دادند بلکه کسانی که پس از روشنگری و رهنمودهای مقام معظم رهبری مسیر خود را تغییر ندادند و بر گمراهی خود اصرار داشتند. اما در فتنه آینده علاوه بر اینکه آنها دوباره برمی گردند، طبقه متوسط به پایین هم به خیابان ها می آیند و این بسیار خطرناک است.

در فتنه آینده دو جریان نقش آفرینی می کند:

1-   جریان فتنه

2-   جریان انحرافی

جریان هایی که به احتمال، با هم ائتلاف می کنند و در هدف مشترکشان دو محور اساسی وجود دارد:

1-   زیر سوال قرار دادن رهبری و حاکمیت

2-   چالش با رهبری توسط جریان انحرافی

جریان فتنه می خواهد در انتخابات 12 اسفند90 سه خواسته را به نظام تحمیل کند.

1-   بحران مشارکت         2- ناکار آمدی          3- بحران مشروعیت

بحران مشارکت

جریان فتنه برای انتخابات 12 اسفند90 تحریم انتخابات را برگزیده. یعنی ناامید کردن مردم از اصول گرایان، سیاه نمایی از کشور، تهدید و تحقیر نمایی.

آقای خاتمی از سران فتنه اعلام کرده: « به هر دلیلی اگر در 12 اسفند90، تنها 30درصد مردم پای صندوق های رأی بیایند صرف نظر از نتیجه حاصله، ما برنده نهایی هستیم.»

و این بهترین بهتر حالت برای اقدامات بعدی دشمنان است. اگر غربی ها بخواهند علیه ایران کاری انجام دهند، این عدم شرکت بهترین بهانه است..

    ناکارآمدی

بحران مشارکت یعنی عدم مقبولیت، یعنی ناکارآمدی، یعنی فاصله گرفتن مردم از نظام و این قطعا برای نظام جمهوری اسلامی ایران سَم خواهد بود و ما باید برای مردم تبیین کنیم که باید پای صندوق های رأی بیایند و قطعا همین طور خواهد شد.

   بحران مشروعیت

به دنبال عدم استقبال مردم از انتخابات که بیانگر فاصله میان مردم و نظام است، مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران زیر سوال می رود.

قرار است که عصر انتخابات 12 اسفند حداقل 10 تا 20 حوزه انتخابیه دست به اعتراض بزنند. اعتراض از شهرستان ها آغاز و به دنبال آن به مراکز استان ها و سپس به تهران برسد. شبیه اتفاقی که در اتحاد جماهیر شوروی افتاد و باعث از هم پاشیدگی آن شد و  از این طریق زمینه فروپاشی نظام را فراهم کنند.

مبدأ جریان فتنه و انحراف

جریان فتنه از دل اصول گرایان بیرون آمده و به دنبال توسعه حاکمیت خود در انتخابات پیش روست. اصل این جریان توسط یک حلقه فراماسونی اداره می شود که حتی برای انتخابات ریاست جمهوری آینده هم برنامه دارد.

جریان انحراف خواستگاه اصلی شان، مکتب سنت گرایی در فرانسه است. سید حسین نصر که در دوران پهلوی مشاور فرح بود و هم اکنون مشاور اشرف پهلوی است کتابی نوشته با نام «قلب اسلام» که جریان انحرافی این کتاب را مقدس می دانند و گفته اند: «به جای اینکه 30 سال به دنبال کتاب های آقای مطهری بگردیم، اگر به دنبال کتاب های سید حسین نصر می رفتیم الان اوضمان خیلی بهتر از این بود.

پس از تشکیل یک کارگروه توسط سران فتنه و فرستادن سخنگو نزد رهبری با هدف متقاعد ساختن رهبری جهت مذاکره با آمریکا، ایشان اعلام کردند که هرگز این جام زهر را نخواهند نوشید و چنین کاری نخواهند کرد و اینجا بود که فرمودند: «ما در بدر و خیبر هستیم نه در شبه ابی طالب....»

پس روشنگری و تبیین حقایق جهت حضور مردم در انتخابات از اصلی ترین وظیفه ماست.

پایان


برچسب‌ها: همه باهم در انتخابات 12 اسفند, فتنه را خنثی خواهیم کرد

[ دوشنبه بیست و چهارم بهمن 1390 ] [ 22:11 ] [ حامد صنمی ] [ 6 نظر ]

آیا این ها دانشجو هستند؟!

همان طور که در صدر رسانه ها و خبرگزاری ها ی جهان آمده، سفارت انگلیس در تهران با تصویب نمایندگان مجلس شورای اسلامی بسته شد. بعد از اعلام این خبر دانشجوها در حرکتی به ظاهر خودجوش به سفارت انگلیس حله کرده و وارد آن شدند که با دخالت ماموران امنیتی پلیس مهارشد. اما چرا به سفارت انگلیس حمله شد و آیا هجوم به سفارت انگلیس از سوی دانشجویان که نماد قشر فرهیخته جامعه است درست بود؟

نگاهی به تسخیر لانه جاسوسی

تسخیر لانه جاسوسی...

آبان ماه سال 58 در یک حرکت از پیش تعیین شده، دانشجویان پیرو خط امام با حمله به سفارت امریکا در تهران سفارت این کشور را تسخیر کرده و کارمندان آن را دستگیر کردند. در آن زمان دولت وقت برنامه ای برای کاهش یا قطع رابطه با امریکا نداشت و صحبتی هم مبنی بر بلوکه کردن سفارت امریکا در تهران وجود نداشت اما تقریبا همه از فتنه ها، تفرقه افکنی ها و اعمال شرورانه ای که در کشور ایران با همکاری سفارت امریکا انجام می شد آگاه بودند. دانشجویان پیرو خط امام هم برای مقابله با فتنه های امریکایی سفارت این کشور را تسخیر کرده که به تسخیر لانه جاسوسی معروف شد.

مقایسه تسخیر سفارت انگلیس و امریکا

در زمان تسخیر سفارت امریکا تنها یک سال از پیروزی انقلاب انقلاب گذشته بود و هنوز انقلاب به ثبات و نظم نرسیده بود و روحیه انقلابی در مردم وجود داشت. هنوز مراجع قانونی در دولت جمهوری اسلامی ایران اسکان نیافته بود که لایحه ای مبنی بر تعلیق روابط ایران و امریکارا بررسی کند و این عمل توسط دانشجویان پیرو خط امام که این خطر را احساس کرده بودند انجام شد.

اما در زمان تسخیر سفارت انگلیس، 32 سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران می گذرد. ایران از یک کشور پیرامونی جهان سوم به کشور نیمه پیرامونی در حال توسعه تغییر موضع داده است. قانون، نظم و ثبات در همه جا حکمفرماست و مردم برای رسیدگی به هرگونه کار و شکایتی به مراجع قانونی مربوط مراجعه می کنند. به خاطر دخالت ها و سیاهه کاری هایی که توسط «سایمون گِس» سفیر انگلیس در تهران انجام شده بود، طرح قطع رابطه با انگلیس که از خواسته های ملت ایران و همین طور قشر فرهیخته (دانشجویان) بود در دستور کار مجلس قرار گرفت. مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی روز یکشنبه 6 آذر 90، با قاطعیت و تنها با چهار رای مخالف لایحه قطع رابطه با انگلیس را تصویب کرد و فرصتی برای خروج سفرای تهران نشین لندن برای خروج از ایران داده شد.

اما دو روز بعد تعدادی به ظاهر دانشجو و در حرکتی به ظاهر خودجوش به سفارت انگلیس حمله بردند و وارد آن شدند. اما چه دلیلی وجود داشت که دانشجویان بخواهند طرح و برنامه ای را که از راه قانونی در حال انجام بود را با بی نظمی و هرج و مرج به چالش بکشند؟!

عملی که دانشجویان پیرو خط امام در 13 آبان 58 در تسخیر سفارت امریکا انجام دادند این بار نمایندگان ملت ایران در صحن علنی مجلس شورای اسلامی به صورت قانونی انجام دادند و این حرکت افراد به ظاهر دانشجو در حمله به سفارت انگلیس جز بدنامی چهره ایران در صحنه بین الملل و چسباندن برچسب های محقرانه ای مثل وحشی، عقب مانده، تروریسم، بادیه نشین، جاهل و... حاصل دیگری نداشت و جالب تر اینکه هیچ کس این عمل را محکوم نکرد و حتی بیانه ای در انتقاد از این رفتار زشت و زننده صادر نشد و هیچ کس به این فکر نکرد که هر عملی عکس العملی دارد و چه بر سر سفرای ایران در لندن خواهد آمد...؟!

نام این کار چیست...؟!

 

[ چهارشنبه شانزدهم آذر 1390 ] [ 18:24 ] [ حامد صنمی ] [ 19 نظر ]

 

سفارت انگلیس

روابط ایران و انگلیس پس از انقلاب اسلامی تاکنون، دو بار ـ یک بار در سال 1980 و در واکنش به انقلاب اسلامی و یک بار دیگر هم در واکنش به کتاب آیات شیطانی که به دست سلمان رشدی، تبعه انگلیس نوشته شد ـ به طور کامل قطع شده است. نخستین باری که رابطه ایران و انگلیس پس از انقلاب کامل قطع شد، انگلیسی‌ها پیشدستانه با ایران قطع رابطه کردند که در این ایام، سوئد حفاظت منافع انگلیس در ایران را بر عهده گرفت. اما در دور دوم، این ایران بود که در سال 1987 بر پایه مصوبه مجلس شورای اسلامی، رابطه کشورمان با حکومت سلطنتی انگلیس را به طور کامل قطع کرد؛ قطع رابطه ای که بر خلاف دور گذشته ـ که طولانی بود ـ زیادی طولی نکشید و یک سال بعد (سال 1988 م) دوباره برقرار شد، ولی تا سال 1999 به سطح عالی یعنی سفیر ارتقا نیافت.

در سال ۲۰۱۰ میلادی به دنبال دخالت کارمندان سفارت انگلستان در تظاهرات معترضان به نتیجه انتخابات در ایران، وب‌گاه سفارت انگلیس نیز یادداشت انتقادآمیزی درباره وضع حقوق بشر در ایران را به قلم «سایمون گِس»، سفیر خود در تهران منتشر کرد.

در واکنش، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، سایمون گِس را به وزارت امور خارجه ایران احضار کرد و تظاهراتی نیز در جلوی سفارت انگلیس در تهران، از سوی «بسیج دانشجویی» انجام گرفت. همچنین شماری از مقام‌های ایرانی و گروهی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، خواستار «اخراج سفیر انگلیس از تهران و کاهش سطح روابط سیاسی» با این کشور شدند. کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی نیز خواستار «تجدید نظر دولت ایران در روابط با پادشاهی متحده و کاهش احتمالی سطح و حتی تعلیق این روابط شد. اما این طرح هیچ گاه به ثمر ننشست.

متن این طرح به شرح زیر بود:

طرح الزام دولت جمهوري اسلامي ايران به قطع رابطه کامل سياسي با دولت انگلستان ماده واحده ـ دولت موظف است از تاريخ تصويب اين قانون، کليه روابط سياسي خود با دولت انگلستان را متوقف کرده و به حالت تعليق درآورد.

تبصره 1 ـ دولت موظف است همزمان با توقف ارتباطات سياسي، دعاوي خود مبني بر ضرر و زيان‌هاي مادي و معنوي به ملت ايران در طول ساليان گذشته را در مجامع داخلي و بين‌المللي دنبال نموده و هر شش ماه از نتيجه اقدامات خود مجلس شوراي اسلامي را مطلع کند.

تبصره 2 ـ چنانچه دولت انگلستان از اقدامات خود عليه دولت و ملت ايران عذرخواهي رسمي و علني نمايد، برقراري ارتباط مجدد موکول به نظر مجلس شوراي اسلامي است.

اما موضوعی که ظاهرا از سایر دلایل قطع رابطه مهم تر بود ماجرای تحصیل فرزندان مسئولان در انگلیس بود. بنابراین، در همان زمان، افکار عمومی تحصیل فرزندان مسئولان کشور در انگلیس را یکی از موانع اجرای این طرح می‌دانستند، در همین ارتباط، برخی از نمایندگان مجلس، آماری از حضور فرزندان مسئولان در انگلستان می‌دادند که از سه هزار نفر تا چهارصد نفر در نوسان بود.

در همین باره، محمد مهدی شهریاری، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس و نماینده مردم تهران افزوده بود: صف اول مطالبه مردم خطاب به مسئولان است که در اسرع وقت، فرزندانشان را به درون کشور بیاورند، که انتظار می‌رود این کار را بکنند یا اگر فرزندانشان کار نیمه‌کاره‌ای دارند، از راه‌های گوناگون با مراجعه به کشورهای دیگر، کار خود را به پایان برسانند و به هر حال، دیگر در کشور انگلیس نباشند و عزت خود را بر بودن در انگلیس و بهره از برخی شرایط تحصیلی ترجیح دهند.

پایان

[ جمعه چهارم آذر 1390 ] [ 22:29 ] [ حامد صنمی ] [ 5 نظر ]

پرچم، هویت یک سرزمین...

پرچم هر کشوری نشانگر هویت یک ملت است و ریشه در فرهنگ، تمدن و مذهب آن کشور دارد. یک نگاه اجمالی به پرچم کشورهای مختلف و رنگ ها و نقش های به کار رفته در آن به وضوح نشان دهنده روحیه و خواسته های آن کشور است. (الله) منقوش در پرچم ایران، (لااله الاالله) در پرچم عربستان، ستاره های پرچم استرالیا که برداشتی از پرچم آمریکاست و پرچم امریکا با 13ستاره و 13 خط سیاه و سرخ هر کدام دنیایی حرف برای گفتن دارند.

اما نگاهی به تاریخچه شکل گیری پرچم ایران

نخستین اشاره در تاریخ اساطیر ایران به وجود پرچم، به قیام کاوه آهنگر علیه ظلم و ستم اژی دهاک (ضحاک) بر می گردد. در آن هنگام کاوه برای آنکه مردم را علیه ضحاک بشوراند، پیشبند چرمی خود را بر سر چوبی کرد و آن را بالا گرفت تا مردم گرد او جمع شدند. سپس کاخ فرمانروایی خونخوار را در هم کوبید و فریدون را بر تخت شاهی نشاند. فریدون نیز پس از آنکه فرمان داد تا پاره چرم پیشبند کاوه را با دیباهای سرخ و زرد و بنفش آراستند و بدین سان درفش کاویان پدید آمد. درفش کاویان صرفا افسانه نبوده و به استناد تاریخ تا پیش از حمله اعراب به ایران، به ویژه در زمان ساسانیان و هخامنشیان، پرچم ملی و نظامی ایران را درفش کاویان می گفتند. سلطان محمود غزنوی برای نخستین بار دستور داد نقش یک ماه را بر روی پرچم خود که نقش زمینه آن یکسره سیاه بود زردوزی کنند. سپس در سال 410 خورشیدی (1031م) سلطان مسعود غزنوی به انگیزه دلبستگی به شکار شیر دستور داد نقش و نگار شیر جایگزین ماه شود و از آن پس هیچگاه تصویر شیر از روی پرچم ملی ایران برداشته نشد تا انقلاب اسلامی ایران در سال 1979میلادی.

با این تفاسیر و ریشه دار بودن رنگ ها و نقش های پرچم در مذهب و تمدن هر قوم، پرچم ارزشی فراتر از تاروپود و نقش به خود گرفته، تقدس یافته و تا قله عشق و ایمان و فداکاری بالا رفته است.

در صحنه های سیاسی، در المپیک ها و صحنه های جهانی ورزش، در المپیادهای علمی، در صحنه های جنگ، در راهپیمایی ها و .... هر گاه کشوری به افتخاری می رسد پرچم آن کشور است که بالا می رود و برافراشته می شود. پس پرچم کشورها تنها معرف حکومت و دولت نیست، بلکه معرف مردم یک سرزمین با پیشینه تاریخی و تمدنی آنهاست.

اما امروزه در صحنه های  مختلف سیاسی و در راهپیمایی هایی که هر روزه در سطح جهان در مخالفت با ابرقدرت ها و کشورهای خودکامه جهان صورت می پذیرد و برای نشان دادن مخالفت و تنفر از آنها، شعارهای «مرگ بر....» یا «الموت لـ...» سر می دهند که منظور آنها دولت و حکومت است نه مردم ساکن آن کشور. اما در اکثر راهپیمایی ها اولین چیزی که مورد اهانت قرار می گیرد پرچم کشورهاست. عده ای دوره هم حلقه می زنند و پرچم کشور متجاوز و مداخله گر را می سوزانند و لگدمال می کنند.

سوزاندن پرچم کشور متخاصم و متجاوز اگرچه نشانه اعتراض و مخالفت است و جنبه کاملا سیاسی و حکومتی دارد اما توجیهی برای اهانت به ملت تحت لوای آن پرچم نیست. پرچمی که در طول تاریخ افسانه ها و اسطوره هایی را پرورانده که در راه حفظ و حمایت از آن جان خود را ازدست داده اند. تک تک رنگها و نقش های کار شده در پرچم تقدس یافته و بیانگر عشق، علاقه و ارادت مردمان آن است، اما هنگام اعتراض علاوه بر به آتش کشیدن تصویر دیکتاتورها و ظالمان استثمارگر پرچم آن کشور هم سوزانده می شود.

در فتنه سال 88 ایران، پس از شکست خوردن کاندیدای ریاست جمهوری در انتخابات دهم و به راه انداختن جنبش سبز، مخالفت صریح سبزپوشان، با نظام اسلامی ایران بود اما هرگز پرچم کشور ایران سوزانده نشد و مورد اهانت قرار نگرفت و یا در انقلاب های کشورهای عربی که پیکان انتقاد و براندازی مردم بر اصل نظام بود، وقتی کار به کشت و کشتار و جنگ داخلی رسید کسی تقدس پرچم کشورش را زیر پا نگذاشت و به آن بی احترامی نکرد....؟! اما همین مردم با تعصب برای نشان دادن خشم و عصبانیت خود از مداخله کشورهای غربی پرچم ملی و مردمی آنها را می سوزانند. مردمی که خودشان هم با جنگ افروزی سران و مداخله شان در سایر کشورهای خاورمیانه و شرقی مخالف اند و حسن نیت خود را با فرستادن کشتی های آزادی برای کمک به مردم غزه ثابت کرده اند و حتی در خود امریکا بر ضد امریکا و اسرائیل شعار می دهند.

البته در این بین استثناهایی نیز وجود دارد. به آتش کشیدن پرچم اسرائیل شامل این استدلال ها نمی شود. اسرائیل رژیمی است که 60 سال قبل به زور و به قصد بازپس گیری سرزمین آبا و اجدادی خود وارد خاک فلسطین شده و سرزمین آنها را غصب کرده است. یهودیان ساکن اسرائیل سرزمینی جدا با پرچمی با رنگ و لعابی جدا دارند که با پرچم اسرائیل بسیارمتفاوت است.

به امید روزی که هر کس زیر پرچم سرزمین خود در آرامش و آسایش زندگی کند.

پایان

آتش زدن پرچم ایران توسط وهابیان سوریهآتش زدن پرچم...