سیری در حیات امام زین العابدین(ع)

 

 

معرفی امام

فرزندان
زمامداران معاصر
رویدادهاى مهم
داستان‏ها:
1. گذشت امام زین العابدین (ع) از امیر معزول مدینه
 2. حسادت هشام بن عبدالملك از مقام معنوىِ امام زین العابدین (ع)
كلمات شریفه

 

  نام: على.
كنیه: ابوالحسن و ابومحمد.
القاب: زین العابدین، سید الساجدین، سجّاد، زكىّ، امین و ذوالثفنات.
به خاطر عبادت زیاد و سجده‏هاى طولانىِ امام زین العابدین (ع)، پینه‏اى در پیشانى‏اش بسته بود. از این رو، به وى «ذوالثفنات» لقب دادند.
منصب: معصوم ششم و امام چهارم شیعیان.
تاریخ ولادت: نیمه جمادى الثانى سال 38.
در مورد تاریخ ولادت آن حضرت، اختلاف است. غیر از تاریخ مزبور، مورخان روز و ماه ولادت آن حضرت را، پنجم شعبان یا نیمه جمادى الاولى یا هفتم شعبان و یا نهم شعبان ذكر كرده‏اند. در مورد سال ولادت آن حضرت نیز برخى سال 37 و برخى سال 36 هجرى را ثبت كرده‏اند.
امام زین العابدین (ع) دو سال پیش از شهادت امیر المؤمنین، على بن ابى‏طالب(ع) چشم به جهان گشود.
محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى). برخى مورّخان گفته‏اند كه محل تولد آن حضرت در كوفه بوده است؛ زیرا در آن هنگام، همه افراد خانواده امام على (ع) در كوفه به سر مى‏بردند.
نسب پدرى: امام حسین بن على بن ابى‏طالب (ع).
نام مادر: شهربانو، یا شاه زنان، دختر یزدگرد سوم، آخرین پادشاه از سلسله‏ ساسانیان در ایران كه در زمان خلافت امام على (ع) (و به قولى در عصر خلافت عمر یا عثمان) به اسارت مسلمانان در آمده و با اختیار خویش، همسرىِ امام‏حسین (ع) را پذیرفت. این بانوى بزرگ در ایام نوزادى امام زین العابدین(ع) درگذشت.
مدت امامت: از زمان شهادت پدر بزرگوارش امام حسین (ع)، در محرم سال 61 تا محرم سال 95 هجرى، به مدت 34 سال.
تاریخ و سبب شهادت: دوازدهم (یا هیجدهم یا بیست و پنجم) محرم سال 95 (یا 94) هجرى، در سن 55 سالگى، به خاطر زهرى كه ولید بن عبدالملك به آن حضرت خورانید.
محل دفن: قبرستان بقیع، در مدینه مشرفه، در جوار قبر عمویش، امام حسن مجتبى (ع).
هم اكنون قبور مشرفه چهار امام معصوم(ع)، امام حسن مجتبى(ع)، امام زین‏العابدین(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) در كنار هم مى‏باشد.
همسران: فاطمه، دختر امام حسن مجتبى و چند ام ولد.


الف) پسران: 1. امام محمد باقر (ع). 2. زید شهید. 3. عبدالله باهر. 4. عمر أشرف. 5. حسین اكبر. 6. عبدالرحمن. 7. عبید الله. 8. سلیمان. 9. حسن. 10. حسین اصغر. 11. على‏اصغر. 12. محمد اصغر.
ب) دختران: 1. خدیجه. 2. فاطمه. 3. علیّه. 4. ام كلثوم.
اصحاب: اسامى تعداد زیادى از مؤمنان، شیعیان و محبان اهل بیت(ع) در زمره اصحاب و یاران امام زین العابدین (ع) آمده است كه در این جا به نام برخى از آنان اشاره مى‏گردد:

فرزندان

 

1. جابربن عبدالله انصارى.
2. عامر بن واثله كنانى.
3. سعید بن مسیّب.
4. سعید بن جهان كنانى.
5. سعید بن جبیر.
6. محمد بن جبیر.
7. ابو خالد كابلى.
8. قاسم بن عوف.
9. اسماعیل بن عبدالله بن جعفر.
10. ابراهیم بن محمد حنفیه.
11. حسن بن محمد حنفیه.
12. حبیب بن ابى ثابت.
13. ابو حمزه ثمالى.
14. فرات بن أحنف.
15. جابر بن محمد بن ابى بكر.
16. ایوب بن حسن.
17. على بن رافع.
18. ابو محمد قرشى.
19. ضحاك بن مزاحم.
20. طاوس بن كیسان.
21. حمید بن موسى.
22. أبان بن تغلب.
23. سدیر بن حكیم.
24. قیس بن رمانه.
25. همام‏بن غالب (مشهور به فرزدق شاعر).
26. عبدالله برقى.
27. یحیى بن ام طویل.


زمامداران معاصر

1. امیر المؤمنین على بن ابى‏طالب (ع) (40-35 ق.).
2. امام حسن‏مجتبى (ع) (41-40 ق.).
3. معاویة بن ابى سفیان (60-35 ق.).
4. یزید بن معاویة (64-60 ق.).
5. معاویة بن یزید (64-64 ق.).
6. عبدالله بن زبیر (73-64 ق.).
7. مروان بن حكم (65-64 ق.).
8. عبدالملك بن مروان (86-65 ق.).
9. ولید بن عبدالملك (96-86 ق.).


از میان زمامداران فوق، ردیف‏هاى اول و دوم از خاندان بنى هاشم، سوم، چهارم و پنجم از خاندان بنى‏امیه و از تیره ابوسفیان، ششم از آل زبیر و هفتم، هشتم و نهم از خاندان بنى‏امیه و از تیره حكم بن عاص هستند. از میان آنان امام على بن ابى‏طالب(ع) دادگرترین و شایسته‏ترین فردى بود كه پس از پیامبر اكرم (ص) به زمامدارى مردم رسید. زمامدارىِ كوتاه مدت وى الگو و سرمشق همه حكومت‏هاى صالحى است كه پس از او پدید آمده و یا در آینده محقق مى‏گردند

دل نوشته مدیرکانون:

پاسدار نهضت کربلا
امام زین العابدین (ع) در سال 37 هجری تولد یافت پدر بزرگوارش امام حسین (ع) وجد بزرگوارش امام علی (ع) است که امام زین العابدین (ع) تنها دوسال از آخر عمر امام علی (ع) را درک کردند .

چهره امام چهارم (ع)

چون دوران آن حضرت پراضصراب ترین وخفقانی ترین عصر خون ، وارعاب بنی امیه است وجنایات ننگین وسیاه آنان ،صفحات تاریخ سیاه عصر خلافت اموی را سیاهتر وننگین تر از همیشه کرده است،نشان دادن چهره راستین چهارمین پیشوای شیعه امام زین العابدین (ع) دشوارتر و پیچیده تر است .
امام چهارم (ع) در این دوره اختناق وخفقان که در آن زمامداران خود کامه وعیاش وخونریز اموی همه قوانین مقدسات اسلامی را به بازی گرفته ؛ وتمام حقوق انسانی واخلاقی را زیر پا گذاشته بودند وبرای کسی وچیزی ، ارزش واحترام قائل نبودند ، می زیست وبا زمامداران روبرو بود که روی چنگیز وهلاکو و... را سفید کرده بودند !
امام زین العابدین (ع) هم عصر با یزید ، عبدالله بن زبیر ، مروان ، عبدالملک و ولید بن عبدالملک خلفای ستمگر دیگر اموی بود .
 
بیماری امام
ایشان وارث رنج واندوه ومصیبتی جانکاه و نیز وارث انقلاب خونین وبسیار عمیق کربلا بودند ، که در آن روز (عاشورا) در کربلا به طرز معجزه آمیزی مریض بودند .شکی نیست که بیماری امام (ع) موقت ومصلحتی از طرف خداوند بود . خداوند می خواست از طریق عوامل طبیعی وعادی ، حجت خود را حفظ کند زیرا می دانیم که همین بیماری کوتاه باعث شد که امام در کشتار بیرحمانه سربازان یزید ، سالم بماند .
اضافه بر این وقتی که لشکر طبق خوی بیابان گردی ووحشیگری برای غارت به جادرها؛ حمله بردند ، با بدن نبمه جان زین العابدین (ع) مواجه شدند که بر بستر افتاده است ، عده ای آماده کشتن وی شدند ولی برخی گفتند او خود می میرد ، چرا ما دست بخونش بیالائیم .
این بیماری موقت بود وآثارش تا کوفه و شام در جسم آن حضرت باقی بود ولی امام علی رغم همه این مشکلات وناراحتی های جسمی وروحی ، قلبی آرام ودلی قوی وشجاع و روحی با شهامت داشت .

شجاعت کم نظیر
برای رهائی از ذلت وبردگی ؛ وبازیابی وعزت وآزادگی ، فراهم ساختن زمینه ای برای یک انقلاب ریشه دار وبنیادی ، در سطحی گسترده، بر ضد بیداد وخفقان وتحریف حقایق ، راهی جز آگاهی وبیداری وروشنگری مردم نیست ... پس باید مردم را آگاه کردوبه آنان آگاهی وشناخت دادتا احساس مسئولیت کنند ، آنگاه خودبخود ، شورش وانقلاب پدید می آید.


این جزء نقشه امام حسین (ع) بود ؛ که مرحله اول را خود ویارانش با شهادت انجام دادند ومرحله دوم وحساس ودشوارترینش ، بر عهده امام زین العابدین ( وزینب کبری ) بود .

سخنرانی کوتاه وپرشور امام
امام با جمعی انبوه که بیشتر آمده بو دند تماشای اسیرانی که بیگانه از اسلام معرفی شده بود ، اشاره کرد که سکوت کنند . وهمه ساکت شدند ! ، آنگه پس از ستایش ودرود خداوند فرمود :
مردم آنکس که مرا نمی شناسد خود را معرفی می کنم . من پسر حسین (ع) پسر علی بن ابیطالبم من پسر شهیدی هستم که حرمت او را شکسته وزنانش را اسیر ساخته و آنان راغارت کردید. من به خود می بالم که پدرم را به ناحق وبیگناه سر بریدند. مردم ! شما را بخدا سوگند آیا می دانید که به پدرم چه نوشتید ؟ میدانید که نخست با او پیماری یاری بستید ؟ آنگاه او را بانیرنگ وخدعه بقتل رساندید. مرگ بر شما ، نابود باشید که به چه کار زشت و پستی دست زدید ... در قیامت چه خواهید گفت ؟ روزی که پیامبر به شما بگوید : که فرزندانم را کشتید وحرمتم را در هم شکستید ، از امت من نیستید با چه رو به او نگاه خواهید کرد ؟
این سخنان کوتاه وجانگداز در آن محیط خفقان وارعاب ، طوفانی بپا کرد وچنان در عمق روح وجان مردم کوفه نفوذ کرد که می گریستند وهمدیگر را ملامت می کردند واز همانجا شعارها بر ضد حکومت وبه نفع امام حسین (ع9 داده شد وهمه اعلام آمادگی کردند وبه یزید ودستیارانش لعنت فرستادند .
این خطبه کوتاه پرده سیاه تحریف را کنار زد وماهیت امام حسین (ع) وچهره دشمنان را نشان داد . وهنوز خطبه تمام نشده بود که بانک از مردم برخاست وهمه گریه کنان همدیگر را ملامت می کردند ومی گریستند ومی گفتند : بخدا تباه شدید ونمی دانید !!
امام در برابر هیجان مردم فرمود : خدا رحمت کند کسی را که پند م را بشنود ووصیتم را بکار بندد
همگی بیکباره فریاد زدند که : همه ما فرمانبرداریم وهمه حرمت ترا نگاه میداریم ، ما با دشمنان شما پیکار می کنیم یزید را می گیریم وبدست شما می سپاریم آنچه می خواهی امر کن تا انجام دهیم ما از کسانی که بر شما ستم کرده اند بیزاریم .!
حضرت که قصدش بیداری افکار وشناساندن وآگاهی مردم بود ومی دانست شرایط واوضاع آماده قیام نیست وبا قدرت وموقعیت دستگاه حاکمه ، هر شورش وانقلابی در نطفه خفه می شود وهنوز تا روشنگری افکار توده ، راهی بس دراز در پیش است وباید مرکز خلافت را که در چنبر استعمار فکری گرفتار است ودر آتش جهل بنی امیه می سوزد ، روشن گردد و...
پس در برابر هیجان ، آنان را به نفاق وکار شکنی های شان سرزنش کرد وگفت :
مردم نیرنگ باز کوفه . حاشا که دیگر فریب شما را بخوریم ؛ می خواهید با من بسان پدرم رفتار کنید ؛ هنوز جراحتی که بر دل داریم ، بهبود نیافته است و... نه ما را یاری کنید ونه به جنگ مان برخیزید ....

شاگردان مکتب امام (ع)
پس از پایان اسارت وبازگشت به مدینه ، امام (ع) در آن جو خاص ، به تربیت مسلمانان ونشر معاوف دین همت گماشت وافراد بیشماری از مکتب سازنده وآموزنده امام بهره مند شدند . که از آنجمله است : شیخ طوسی ، ابو حمزه ثمالی ، جابر بن عبدالله انصاری ، عامر بن وائله کنانی ،...

شهادت امام (ع)
در تاریخ شهادت امام چهارم (ع) اختلاف نظرهائی بین مورخین هست ولی بنابه مدارک معتبر در 25 محرم سال 95هجری در سن 57 سالگی پس از یک دوره زندگی سراسر رنج واندوه ومبارزه وجهاد ؛ بدستور ولید بن عبدالملک خلیفه ستمگر اموی ، توسط هشام بن عبدالملک مسموم و به شهادت رسید ودر قبرستان بقیع در مدینه کنار قبر امام حسن (ع) دفن گردید.
 

پاسدار نهضت کربلا
امام زین العابدین (ع) در سال 37 هجری تولد یافت پدر بزرگوارش امام حسین (ع) وجد بزرگوارش امام علی (ع) است که امام زین العابدین (ع) تنها دوسال از آخر عمر امام علی (ع) را درک کردند .

چهره امام چهارم (ع)

چون دوران آن حضرت پراضصراب ترین وخفقانی ترین عصر خون ، وارعاب بنی امیه است وجنایات ننگین وسیاه آنان ،صفحات تاریخ سیاه عصر خلافت اموی را سیاهتر وننگین تر از همیشه کرده است،نشان دادن چهره راستین چهارمین پیشوای شیعه امام زین العابدین (ع) دشوارتر و پیچیده تر است .
امام چهارم (ع) در این دوره اختناق وخفقان که در آن زمامداران خود کامه وعیاش وخونریز اموی همه قوانین مقدسات اسلامی را به بازی گرفته ؛ وتمام حقوق انسانی واخلاقی را زیر پا گذاشته بودند وبرای کسی وچیزی ، ارزش واحترام قائل نبودند ، می زیست وبا زمامداران روبرو بود که روی چنگیز وهلاکو و... را سفید کرده بودند !
امام زین العابدین (ع) هم عصر با یزید ، عبدالله بن زبیر ، مروان ، عبدالملک و ولید بن عبدالملک خلفای ستمگر دیگر اموی بود .

بیماری امام
ایشان وارث رنج واندوه ومصیبتی جانکاه و نیز وارث انقلاب خونین وبسیار عمیق کربلا بودند ، که در آن روز (عاشورا) در کربلا به طرز معجزه آمیزی مریض بودند .شکی نیست که بیماری امام (ع) موقت ومصلحتی از طرف خداوند بود . خداوند می خواست از طریق عوامل طبیعی وعادی ، حجت خود را حفظ کند زیرا می دانیم که همین بیماری کوتاه باعث شد که امام در کشتار بیرحمانه سربازان یزید ، سالم بماند .
اضافه بر این وقتی که لشکر طبق خوی بیابان گردی ووحشیگری برای غارت به جادرها؛ حمله بردند ، با بدن نبمه جان زین العابدین (ع) مواجه شدند که بر بستر افتاده است ، عده ای آماده کشتن وی شدند ولی برخی گفتند او خود می میرد ، چرا ما دست بخونش بیالائیم .
این بیماری موقت بود وآثارش تا کوفه و شام در جسم آن حضرت باقی بود ولی امام علی رغم همه این مشکلات وناراحتی های جسمی وروحی ، قلبی آرام ودلی قوی وشجاع و روحی با شهامت داشت .

شجاعت کم نظیر
برای رهائی از ذلت وبردگی ؛ وبازیابی وعزت وآزادگی ، فراهم ساختن زمینه ای برای یک انقلاب ریشه دار وبنیادی ، در سطحی گسترده، بر ضد بیداد وخفقان وتحریف حقایق ، راهی جز آگاهی وبیداری وروشنگری مردم نیست ... پس باید مردم را آگاه کردوبه آنان آگاهی وشناخت دادتا احساس مسئولیت کنند ، آنگاه خودبخود ، شورش وانقلاب پدید می آید.
این جزء نقشه امام حسین (ع) بود ؛ که مرحله اول را خود ویارانش با شهادت انجام دادند ومرحله دوم وحساس ودشوارترینش ، بر عهده امام زین العابدین ( وزینب کبری ) بود .

سخنرانی کوتاه وپرشور امام
امام با جمعی انبوه که بیشتر آمده بو دند تماشای اسیرانی که بیگانه از اسلام معرفی شده بود ، اشاره کرد که سکوت کنند . وهمه ساکت شدند ! ، آنگه پس از ستایش ودرود خداوند فرمود :
مردم آنکس که مرا نمی شناسد خود را معرفی می کنم . من پسر حسین (ع) پسر علی بن ابیطالبم من پسر شهیدی هستم که حرمت او را شکسته وزنانش را اسیر ساخته و آنان راغارت کردید. من به خود می بالم که پدرم را به ناحق وبیگناه سر بریدند. مردم ! شما را بخدا سوگند آیا می دانید که به پدرم چه نوشتید ؟ میدانید که نخست با او پیماری یاری بستید ؟ آنگاه او را بانیرنگ وخدعه بقتل رساندید. مرگ بر شما ، نابود باشید که به چه کار زشت و پستی دست زدید ... در قیامت چه خواهید گفت ؟ روزی که پیامبر به شما بگوید : که فرزندانم را کشتید وحرمتم را در هم شکستید ، از امت من نیستید با چه رو به او نگاه خواهید کرد ؟
این سخنان کوتاه وجانگداز در آن محیط خفقان وارعاب ، طوفانی بپا کرد وچنان در عمق روح وجان مردم کوفه نفوذ کرد که می گریستند وهمدیگر را ملامت می کردند واز همانجا شعارها بر ضد حکومت وبه نفع امام حسین (ع9 داده شد وهمه اعلام آمادگی کردند وبه یزید ودستیارانش لعنت فرستادند .
این خطبه کوتاه پرده سیاه تحریف را کنار زد وماهیت امام حسین (ع) وچهره دشمنان را نشان داد . وهنوز خطبه تمام نشده بود که بانک از مردم برخاست وهمه گریه کنان همدیگر را ملامت می کردند ومی گریستند ومی گفتند : بخدا تباه شدید ونمی دانید !!
امام در برابر هیجان مردم فرمود : خدا رحمت کند کسی را که پند م را بشنود ووصیتم را بکار بندد
همگی بیکباره فریاد زدند که : همه ما فرمانبرداریم وهمه حرمت ترا نگاه میداریم ، ما با دشمنان شما پیکار می کنیم یزید را می گیریم وبدست شما می سپاریم آنچه می خواهی امر کن تا انجام دهیم ما از کسانی که بر شما ستم کرده اند بیزاریم .!
حضرت که قصدش بیداری افکار وشناساندن وآگاهی مردم بود ومی دانست شرایط واوضاع آماده قیام نیست وبا قدرت وموقعیت دستگاه حاکمه ، هر شورش وانقلابی در نطفه خفه می شود وهنوز تا روشنگری افکار توده ، راهی بس دراز در پیش است وباید مرکز خلافت را که در چنبر استعمار فکری گرفتار است ودر آتش جهل بنی امیه می سوزد ، روشن گردد و...
پس در برابر هیجان ، آنان را به نفاق وکار شکنی های شان سرزنش کرد وگفت :
مردم نیرنگ باز کوفه . حاشا که دیگر فریب شما را بخوریم ؛ می خواهید با من بسان پدرم رفتار کنید ؛ هنوز جراحتی که بر دل داریم ، بهبود نیافته است و... نه ما را یاری کنید ونه به جنگ مان برخیزید ....

شاگردان مکتب امام (ع)
پس از پایان اسارت وبازگشت به مدینه ، امام (ع) در آن جو خاص ، به تربیت مسلمانان ونشر معاوف دین همت گماشت وافراد بیشماری از مکتب سازنده وآموزنده امام بهره مند شدند . که از آنجمله است : شیخ طوسی ، ابو حمزه ثمالی ، جابر بن عبدالله انصاری ، عامر بن وائله کنانی ،...

شهادت امام (ع)
در تاریخ شهادت امام چهارم (ع) اختلاف نظرهائی بین مورخین هست ولی بنابه مدارک معتبر در 25 محرم سال 95هجری در سن 57 سالگی پس از یک دوره زندگی سراسر رنج واندوه ومبارزه وجهاد ؛ بدستور ولید بن عبدالملک خلیفه ستمگر اموی ، توسط هشام بن عبدالملک مسموم و به شهادت رسید ودر قبرستان بقیع در مدینه کنار قبر امام حسن (ع) دفن گردید.
 

پاسدار نهضت کربلا
امام زین العابدین (ع) در سال 37 هجری تولد یافت پدر بزرگوارش امام حسین (ع) وجد بزرگوارش امام علی (ع) است که امام زین العابدین (ع) تنها دوسال از آخر عمر امام علی (ع) را درک کردند .

چهره امام چهارم (ع)

چون دوران آن حضرت پراضصراب ترین وخفقانی ترین عصر خون ، وارعاب بنی امیه است وجنایات ننگین وسیاه آنان ،صفحات تاریخ سیاه عصر خلافت اموی را سیاهتر وننگین تر از همیشه کرده است،نشان دادن چهره راستین چهارمین پیشوای شیعه امام زین العابدین (ع) دشوارتر و پیچیده تر است .
امام چهارم (ع) در این دوره اختناق وخفقان که در آن زمامداران خود کامه وعیاش وخونریز اموی همه قوانین مقدسات اسلامی را به بازی گرفته ؛ وتمام حقوق انسانی واخلاقی را زیر پا گذاشته بودند وبرای کسی وچیزی ، ارزش واحترام قائل نبودند ، می زیست وبا زمامداران روبرو بود که روی چنگیز وهلاکو و... را سفید کرده بودند !
امام زین العابدین (ع) هم عصر با یزید ، عبدالله بن زبیر ، مروان ، عبدالملک و ولید بن عبدالملک خلفای ستمگر دیگر اموی بود .

بیماری امام
ایشان وارث رنج واندوه ومصیبتی جانکاه و نیز وارث انقلاب خونین وبسیار عمیق کربلا بودند ، که در آن روز (عاشورا) در کربلا به طرز معجزه آمیزی مریض بودند .شکی نیست که بیماری امام (ع) موقت ومصلحتی از طرف خداوند بود . خداوند می خواست از طریق عوامل طبیعی وعادی ، حجت خود را حفظ کند زیرا می دانیم که همین بیماری کوتاه باعث شد که امام در کشتار بیرحمانه سربازان یزید ، سالم بماند .
اضافه بر این وقتی که لشکر طبق خوی بیابان گردی ووحشیگری برای غارت به جادرها؛ حمله بردند ، با بدن نبمه جان زین العابدین (ع) مواجه شدند که بر بستر افتاده است ، عده ای آماده کشتن وی شدند ولی برخی گفتند او خود می میرد ، چرا ما دست بخونش بیالائیم .
این بیماری موقت بود وآثارش تا کوفه و شام در جسم آن حضرت باقی بود ولی امام علی رغم همه این مشکلات وناراحتی های جسمی وروحی ، قلبی آرام ودلی قوی وشجاع و روحی با شهامت داشت .

شجاعت کم نظیر
برای رهائی از ذلت وبردگی ؛ وبازیابی وعزت وآزادگی ، فراهم ساختن زمینه ای برای یک انقلاب ریشه دار وبنیادی ، در سطحی گسترده، بر ضد بیداد وخفقان وتحریف حقایق ، راهی جز آگاهی وبیداری وروشنگری مردم نیست ... پس باید مردم را آگاه کردوبه آنان آگاهی وشناخت دادتا احساس مسئولیت کنند ، آنگاه خودبخود ، شورش وانقلاب پدید می آید.
این جزء نقشه امام حسین (ع) بود ؛ که مرحله اول را خود ویارانش با شهادت انجام دادند ومرحله دوم وحساس ودشوارترینش ، بر عهده امام زین العابدین ( وزینب کبری ) بود .

سخنرانی کوتاه وپرشور امام
امام با جمعی انبوه که بیشتر آمده بو دند تماشای اسیرانی که بیگانه از اسلام معرفی شده بود ، اشاره کرد که سکوت کنند . وهمه ساکت شدند ! ، آنگه پس از ستایش ودرود خداوند فرمود :
مردم آنکس که مرا نمی شناسد خود را معرفی می کنم . من پسر حسین (ع) پسر علی بن ابیطالبم من پسر شهیدی هستم که حرمت او را شکسته وزنانش را اسیر ساخته و آنان راغارت کردید. من به خود می بالم که پدرم را به ناحق وبیگناه سر بریدند. مردم ! شما را بخدا سوگند آیا می دانید که به پدرم چه نوشتید ؟ میدانید که نخست با او پیماری یاری بستید ؟ آنگاه او را بانیرنگ وخدعه بقتل رساندید. مرگ بر شما ، نابود باشید که به چه کار زشت و پستی دست زدید ... در قیامت چه خواهید گفت ؟ روزی که پیامبر به شما بگوید : که فرزندانم را کشتید وحرمتم را در هم شکستید ، از امت من نیستید با چه رو به او نگاه خواهید کرد ؟
این سخنان کوتاه وجانگداز در آن محیط خفقان وارعاب ، طوفانی بپا کرد وچنان در عمق روح وجان مردم کوفه نفوذ کرد که می گریستند وهمدیگر را ملامت می کردند واز همانجا شعارها بر ضد حکومت وبه نفع امام حسین (ع9 داده شد وهمه اعلام آمادگی کردند وبه یزید ودستیارانش لعنت فرستادند .
این خطبه کوتاه پرده سیاه تحریف را کنار زد وماهیت امام حسین (ع) وچهره دشمنان را نشان داد . وهنوز خطبه تمام نشده بود که بانک از مردم برخاست وهمه گریه کنان همدیگر را ملامت می کردند ومی گریستند ومی گفتند : بخدا تباه شدید ونمی دانید !!
امام در برابر هیجان مردم فرمود : خدا رحمت کند کسی را که پند م را بشنود ووصیتم را بکار بندد
همگی بیکباره فریاد زدند که : همه ما فرمانبرداریم وهمه حرمت ترا نگاه میداریم ، ما با دشمنان شما پیکار می کنیم یزید را می گیریم وبدست شما می سپاریم آنچه می خواهی امر کن تا انجام دهیم ما از کسانی که بر شما ستم کرده اند بیزاریم .!
حضرت که قصدش بیداری افکار وشناساندن وآگاهی مردم بود ومی دانست شرایط واوضاع آماده قیام نیست وبا قدرت وموقعیت دستگاه حاکمه ، هر شورش وانقلابی در نطفه خفه می شود وهنوز تا روشنگری افکار توده ، راهی بس دراز در پیش است وباید مرکز خلافت را که در چنبر استعمار فکری گرفتار است ودر آتش جهل بنی امیه می سوزد ، روشن گردد و...
پس در برابر هیجان ، آنان را به نفاق وکار شکنی های شان سرزنش کرد وگفت :
مردم نیرنگ باز کوفه . حاشا که دیگر فریب شما را بخوریم ؛ می خواهید با من بسان پدرم رفتار کنید ؛ هنوز جراحتی که بر دل داریم ، بهبود نیافته است و... نه ما را یاری کنید ونه به جنگ مان برخیزید ....

شاگردان مکتب امام (ع)
پس از پایان اسارت وبازگشت به مدینه ، امام (ع) در آن جو خاص ، به تربیت مسلمانان ونشر معاوف دین همت گماشت وافراد بیشماری از مکتب سازنده وآموزنده امام بهره مند شدند . که از آنجمله است : شیخ طوسی ، ابو حمزه ثمالی ، جابر بن عبدالله انصاری ، عامر بن وائله کنانی ،...

شهادت امام (ع)
در تاریخ شهادت امام چهارم (ع) اختلاف نظرهائی بین مورخین هست ولی بنابه مدارک معتبر در 25 محرم سال 95هجری در سن 57 سالگی پس از یک دوره زندگی سراسر رنج واندوه ومبارزه وجهاد ؛ بدستور ولید بن عبدالملک خلیفه ستمگر اموی ، توسط هشام بن عبدالملک مسموم و به شهادت رسید ودر قبرستان بقیع در مدینه کنار قبر امام حسن (ع) دفن گردید.