درباره

وب پیش روی شما جاصل تلاش گروه کانون فرهنگی هنری صاحب الزمان (عچ) روستای قالهرمی باشد ما تلاش می کنیم تا به بهترین صورت برنامه های فرهنگی هنری روستا راپوشش دهیم اما اگرکاستی وجود دارد شمابزرگواری نموده عفو فرمایید زیرا بزاعت ما بیش ازاین نمی باشد
جستجو
مطالب پيشين
بایگانی مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 250
بازدید ماه : 692
بازدید کل : 14951
تعداد مطالب : 197
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


مرجع کد و اسکریپت

ابر برچسب ها


[مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ]

[ Designed By Ashoora.ir ]
کانون فرهنگی ، هنری صاحب الزمان (عج) مسجدجامع قالهر





 

حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت شده كه: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمى‏رسد و جنگیدن با كافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است كسى كه یك روز از ماه رجب را روزه دارد موجب خشنودى خدای بزرگ می‌گردد و غضب الهى از او دور گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد.

از حضرت صادق علیه السلام روایت است كه حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود كه: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را "أصب" مى‏گویند زیرا كه رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته مى‏شود پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» 

نيمه ماه مبارک رجب

اين روز از روزهاي ويژه و ارجمند و گرامي است. در اين باره در كتاب شريف اقبال آمده است: حضرت آدم از خداوند پرسيد خدايا محبوب‌ترين روزها و گرامي‌ترين زمانها نزد تو كدام است. خداوند وحي فرمود: محبوب‌ترين روزها نزد من نيمه رجب است. اي آدم در اين روز بكوش  تا با قرباني كردن، ميهماني دادن، روزه داشتن، نيايش كردن، بخشش خواستن‌، لا اله الا الله گفتن به من تقرب و نزديكي جويي.

اي آدم من چنين تقدير كردم كه فرزندي از فرزندان تو را به پيامبري برانگيزم و روز نيمه رجب را به او و به امت ويژه سازم كه در آن روز چيزي از من نخواهند جز اينكه بدانان ببخشم و عفو و گذشت نخواهند جز اينكه از گناهانشان درگذرم اي آدم آنكه نيمه رجب را روزه دارد ذكر گويد، خضوع و خشوع كند و از صدقه دهد، نفس خويش را پاس دارد پاداشي جز بهشت نخواهد داشت اي آدم به فرزندانت گوشزد كن كه در ماه رجب نفس خويش را پاس دارند و از كج راهي بپرهيزند كه گناه در اين ماه بس بزرگ است.

و نیز از حضرت امام صادق ‏عليه السلام كه فرمودند:

در شب نيمه رجب دوازده ركعت نماز مى ‏خوانى و در هر ركعت حمد و سوره، و چون فارغ شدى از نماز مى ‏خوانى بعد از آن چهار مرتبه سوره مبارکه حمد و معوذتين و سوره مبارکه اخلاص و آية الكرسى را و سپس چهار مرتبه مى ‏گوئى بعد از آن:

سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ للَّهِ‏ِ وَلا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ اَكْبَرُ

سپس می گویی:

اَللَّهُ اَللَّهُ رَبّى‏ لا اُشْرِكُ بِهِ شَيْئاً وَما شآءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ

اعمال ایام‏البیض

بیض از ریشه‌ی "بیاض" به معنی سفیدی است و به سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم هرماه اطلاق می‌شود، چون در این روزها به خاطر کامل بودن قرص ماه، شب‌ها هم روشن و سفید است ... در مورد ایام‏البیض ماه رجب، اعمال متعددی وارد شده که شاید مهم‌ترین آنها اعمال ام‏داوود باشد.

در روایت آمده زنی به نام ام‏داوود جهت خلاصی فرزندش از زندان حکام عباسی به نزد موسی بن جعفر علیه‏السلام می‌اید و تقاضای کمک می‌کند. حضرت انجام این عمل را به او سفارش می‌فرمایند که خلاصه‏ی آن، این است که روزهای 13، 14 و 15 ماه رجب را روزه بگیرد و در روز پانزدهم هم بعد از نماز ظهر و عصر سوره‌های مشخصی از قرآن را تلاوت کرده، پس از آن دعای خاصی را بخواند ... چنانکه در تاریخ آمده تنها کسی که از سیاهچال عباسیان خارج شد "داود" بود و باقی زندانیان به شهادت رسیدند ...

فضيلت روزه در ماه رجب

در مورد ثواب روزه ماه رجب در كتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شيخ صدوق از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) چنين نقل شده است: بدانيد كسي كه يك روز از ماه رجب را از روي ايمان و به خاطر پاداش روزه بگيرد مستوجب رضايت خداوند مي‌گردد. و اگر كسي به اندازه تمام زمين طلا انفاق كند برتر از روزه يك روز آن نخواهد بود.

امام صادق (عليه السلام) نيز فرموده‌اند: براستي كه نوح در روز اول رجب سوار كشتي شد و به همراهان خود گفت كه اين روز را روزه بگيرند و فرمود كسي كه اين روز را روزه بگيرد جهنم به اندازه مسافت يكسال از او دور خواهد شد و كسي كه هفت روز از اين ماه را روزه بگيرد درهاي هشتگانه بهشت براي او باز مي‌شود و كسي كه پانزده روز از اين ماه را روزه بگيرد حاجتش داده خواهد شد و كسي كه بيشتر روزه بگيرد خداي عزوجل ثواب بيشتري به او عنايت خواهد كرد.

از حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام روایت است كه: هر كس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یك سال، از او دور شود و هر كس سه روز از آن را روزه دارد بهشت او را واجب گردد و همچنین فرمود كه: رجب نام نهرى است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر. هر كس یك روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد

و ابن بابویه به سند معتبر از سالم روایت كرده است كه گفت: رفتم به خدمت حضرت صادق علیه السلام در اواخر ماه رجب كه چند روز از آن مانده بود چون نظر مبارك آن حضرت بر من افتاد فرمود كه آیا در این ماه روزه گرفته‏اى؟ گفتم نه والله اى فرزند رسول خدا. فرمود كه آنقدر ثواب از تو فوت شده است كه قدر آن را به غیر خدا كسى نمى‏داند به درستى كه این ماهى است كه خدا آن را بر ماه‌هاى دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و براى روزه داشتن آن گرامى داشتن را بر خود واجب گردانیده است.

پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضى از ثواب روزه‏داران آن نائل مى‏گردم؟ فرمود: اى سالم هر كه یك روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سكرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر كه دو روز از آخر این ماه روزه دارد بر صراط به آسانى بگذرد و هر كه سه روز از آخر این ماه را روزه دارد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدت‌ها و هول‌هاى آن روز و برات بیزارى از آتش جهنم به او عطا كنند. و بدان كه از براى روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده كه اگر شخصی قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد: سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِى التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ.

اعمال روز جمعه ماه رجب 

از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم روایت است که فرمودند:

هر كه در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره مبارکه اخلاص (قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ) را بخواند براى او نورى باشد در قيامت كه او را به بهشت بكشاند و نیز فرمودند:

هر كه در روز جمعه ماه رجب چهار ركعت نماز بگذارد مابين ظهر و عصر و بخواند در هر ركعتى یک مرتبه سوره مبارکه حمد و هفت مرتبه آية الكرسى و پنج مرتبه سوره مبارکه اخلاص را سپس ده مرتبه بگويد:

اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذى‏ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ وَاَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ

بنويسد حقّ تعالى براى او از روزي كه اين نماز را گذارده تا روزى‏ كه بميرد هر روزى هزارحسنه و عطا فرمايد او را به هر آيه‏ اى كه خوانده شهرى در بهشت از ياقوت سرخ و به هر حرفى، قصرى در بهشت از دُرّ سفيد و تزويج فرمايد او را حور العين و راضى شود از او بغير سخط و نوشته شود از عابدين و ختم فرمايد براى او به سعادت و مغفرت.

دیگر اعمال ماه رجب

از دیگر اعمال مهم و ارجمند این ماه خواندن اذكار دعاهایی است كه از سوی معصومین (علیهم السلام) روایت شده است. از جمله آنكه:

1ـ در طول ماه هزار بار خواندن این دعا: استغفرالله ذوالجلال و الاكرام من جمیع الذنوب و الاثام. شیخ صدوق در این باره روایت كرده است كه هر كس این دعا را در رجب هزار بار بخواند خداوند به او می‌گوید: اگر تو را نیامرزم خدای تو نیستم، خدای تو نیستم.

2ـ خواندن سوره توحید ده هزار یا هزار بار كه هر كس در رجب این سوره را هزار بار بخواند در قیامت پاداشی برابر عمل هزار پیامبر و هزار فرشته خواهد داشت و هیچ كس از او به خدا نزدیكتر نخواهد بود جز آنكه پیش از این سوره را خوانده باشد.

3ـ گفتن هزار بار لا اله الا الله و روایت شده هر كس در رجب هزار بار لا اله الا الله بگوید خداوند صد هزار حسنه برای او می‌نویسد و صد كاخ بهشتی به او می‌دهد.

4ـ صدبار خواندن این دعا: استغفرالله الذی لا اله الا هو وحده لا شریك له و اتوب الیه كه روایت شده هر كس این دعا را صد بار بگوید و پس از آن صدقه انفاق نماید خداوند كارش را با بخشش و آمرزش پایان دهد و اگر همان را چهارصد بار بگوید خداوند پاداش صد شهید را به او می‌دهد.

5ـ به پیروی از امام سجاد (علیه السلام) در همه ماه در سجده‌های خود این دعا را بخواند: عظم الذنب من عبدك فلیحسن العفو من عندك.

6ـ از جمله اعمال دیگر ماه رجب كه دارای فضیلت بی شماری است خواندن دعای یا من ارجوه لكل خیر بعد از هر نماز واجب است این دعا در مفاتیح الجنان ذكر شده و برای فرد فضیلت‌های بی شماری را به همراه دارد.

7ـ خواندن دعای اللهم انی اسالك صبر الشاكرین لك در هر روز. در كتاب اقبال در مورد این دعا آمده است كه معلی از حضرت امام صادق (علیه السلام) خواست تا دعایی به او بیاموزد كه تمام معارف شیعه را در برداشته باشد امام خواندن این دعا را به او توصیه كرده است.

8ـ هر روز این دعا را خواندن: یا من یملك حوائج السائلین.

9ـ خواندن دعای اللهم انی اسألك بمعانی جمیع ما یدعوك به ولاة امرك كه از دست خط حضرت ولی عصر نقل شده است و دعایی است با مضامین بسیار بلند و نیكو كه درهایی از علم  و معرفت را به روی آنكه اهل آن باشد می‌گشاید.

10ـ خواندن دعای ارجمند و پر مضمون اللهم یا ذالمنن السابغه...

11ـ زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) در آغاز و در میان ماه.

12ـ به جای آوردن نمازهای ویژه ماه (در کتب ادعیه و مفاتیح الجنان به برخی از آنها اشاره است)
 

ماه رجب هفتمین ماه از ماههای قمری، ماهی بسیار شریف و از ماههای حرام است. رجب نام نهری است در بهشت که از عسل شیرین‌تر و از شیر سفیدتر است و هر کس در این ماه روزه دارد، از آن نهر آب می نوشد. به ماه رجب، رحب الأصب، یعنی ماه ریزش رحمت خداوند بر مردم نیز می‌گویند.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«ماه رجب برای امت من «ماه استغفار» است. رجب ماه خدا و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است. کسی که یک روز از ماه رجب را روزه گیرد، مستوجب خشنودی خداوند گردد، غضب الهی از او دور می‌گردد و دری از درهای جهنم به روی او بسته می‌شود.»

در حدیث دیگری آمده است که هر کس سه روز آن را روزه دارد بهشت بر او واجب گردد.
در ماه رجب دعاها و اعمال خاصی وارد است که مهمترین آنها « اعمال ایام البیض » (13 تا 15 ماه) و اعمال ام داوود و برنامه اعتکاف است.
این اعمال در کتاب شریف مفاتیح الجنان محدث قمی گردآوری شده است.
حوادث تاریخی و مذهبی بسیاری در ماه رجب روی داده است که در زیر به آن اشاره می‌شود:
ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام در سال 57، امام محمد تقی علیه السلام در سال 195، میلاد امام علی علیه السلام در کعبه، مبعث پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم، شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام در سال 182 و شهادت امام علی النقی علیه السلام در سال 254، وفات ابراهیم فرزند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در سال دهم هجرت، وفات ابوطالب علیه السلام در سال دهم بعثت، رحلت حضرت زینب (بنا به نقلی) و درگذشت ابن سکیت، در سال 244 قمری



 

 

 

 

بسمه تعالی

ارتحال رهبر آزادگان                                            تسلیت بر جمله دلدادگان

رهبر فرزانه این انقلاب                                          با فراقش قلب ما کرده کباب

عاشقان خاک سیه بر سر کنید                             دیدگان با اشک خونین تر کنید

رفت امام ما امام عا شقان                                      آه از این اندوه و درد بیکران

او ملک بود وبه فردوس برین                                 جای او هرگز نبود اندر زمین

او رسا لت داشت باپیغام حق                                  تا رساند گوش باطل نام حق

همچو کاوه آمد از این مرز و بوم                             تا بشورد بر سر ضحاک شوم

عاقبت کاخ ستم ویران نمود                                   خاک ایران مأمن شیران نمود

انقلابی تازه بر پا کرد و رفت                                     در دل مستضعفان جا کرد و رفت

                         او انا الحق بود و از حق می سرود                           

 

   

در قالب غزل بسیاری از شاعران برای ارتحال امام (ره) از خود اثری به جای گذاشته اند. کاربردغزل برای بیان مراثی و اندو هسرودها و اظهار غم و حزن یکی از ویژگی های بارز شعر انقلاب اسلامی است. این که غزل را برای بیان مضامین و مفاهیمی از ساحت و قلمرو حماسه هم به کار گرفته اند، تا حد بسیاری نوآوری است. البته ما در صدد نیستیم که روی قوت و ضعف حتی تداوم و موقتی بودن آن بحث کنیم. در جریان رحلت امام، مثل دوران عمر پر برکت ایشان، غزل برای بیان مراثی و سوگسرودها نیز به کار رفت. اگر چه تحولات قابل توجهی در این قالب شعری ایجاد شده است و تجارب ارزشمندی به منصه ظهور رسیده است، برای قضاوت قطعی و صدور حکم نهایی درباره توفیق و ماندگاری این تجربه ها شاید این مقدار زمان، اندک باشد. چه بسا لازم باشد سالهای دیگری را برای استمرار این آزمون پشت سربگذاریم زیرا زمانی حدود ده یا پانزده سال برای قضاوت کافی نیست.

اگر قرار باشد تطور قوالب شعری از لحاظ موضوع و محتوا و رابطه این دو را به نقد بنشینیم، بی تردید این خطر کردن ها و جسارت های مفید را باید از جمله خصایص ادبیات انقلاب اسلامی در زمینه شعر بدانیم. البته این گرایش ها هر یک دلیل یا دلایلی هم دارد که احصا و تبیین هر کدام به زمان و حال و مقام دیگری نیاز دارد; تا در آن جا چند و چون این تحول و روند و علل این دگرگونی و دلایل اساسی و مهم این تجربه، بررسی شود.

با ذکر این مقدمه کوتاه به نقد نمونه هایی چند از سروده های شاعران دردمند در هجران و طیران آن خلوت نشین محفل انس الهی می پردازیم:

"در سوک خورشید عرفان"، نام غزلی است از "سیاوش دیهیمی". انتخاب ردیف "گریستن"، هم بعد عاطفی این سوک سرود را تقویت می کند و هم از دل دردمند و دیده اشکبار شاعر گواهی می دهد. در مجموع به لحاظ تلاش برای کشف و خلق تصاویر جدید و قوی شاعرانه چندان قابل توجه نیست و اگر قرار باشد با این شعر و مفاهیم و تعابیر و تصاویرش آماری برخورد کنیم، با جرات می توان گفت 90% یا حتی بیشتر مضامین و کاربرد آنها تکراری است. یعنی هر دردمند سوگواری که اندک ذوقی داشته باشد برای پر کردن تعابیر پشت ردیف "گریستن "یا از این مضامین و تعبیر استفاده می کند و یا اندکی فراتر از این، مثلا: بی حضور تو گریستن، شبها از داغ جدایی تو گریستن، ذوب شدن و گداختن شمع از هجران ، سر غم را بر زانوی اندوه و ملال نهادن، در شیون و غوغا و خیز و تاب شدن، چون ابرنوبهار در صحرا گریستن، در فراق مویه کردن، سر به شانه نهادن و گریه کردن، و در فراق با گریه های شبانه سر بردن. . . همگی مفاهیمی هستند که حتی در زبان غیر شاعرانه هم به کار می روند. البته شاعر در بعضی از قسمتها شاید تحت تاثیر آن اضطراب و ضربه هولناک نابهنگام رحلتامام کم توجهی کرده و مثلا می گوید: (با سینه ای که هر چه در او هست حسرت است) . در همین مصرع غلبه با نوعی نثرگونگی است و همین از اعتبار شعر می کاهد. اگر چه حق نداریم اثر هیچ شاعری را دست کاری کنیم، مثل بسیاری از دخالتهای خود سرانه ای که اکثر روزنامه ها و مجلات در آثار دریافتی شاعران می کنند و سرخود، جوان قافیه نشناسی را به این دست کاری و امیدارند، اما فقط به عنوان یک پیشنهاد می توان گفت اگر شاعر بتواند ابیاتی از این شعر را حذف کند و مفاهیم مورد نظرش را در ابیات دیگر بریزد و خلاصه به حک و اصلاح شعر بپردازد، در آن صورت برای تعالی و تکامل شعر قدمی برداشته است.

در سوک خورشید عرفان

ماییم و بی حضور تو شبها گریستن شبها ز سوز داغ تو تنها گریستن

چون شمع از گداز جگرسوز درد و داغ آتش به سر نهادن و شب را گریستن

بر زانوی ملال، سرغم گذاشتن با قامت دوتای تمنا گریستن

دریا شدن، به موج نشستن، به سرزدن در خیز و تاب شیون و غوغا گریستن

از مویه، موی کندن و از پویه در خروش از دست بی وفایی دنیا گریستن

باسینه ای که هر چه در او هست حسرت است این جا به غم نشستن و آن جا گریستن

چون موج، سر به صخره آشفتگی زدن بی تاب پا کشیدن و دریا گریستن

با گرد باد، رو به بیابان گذاشتن با ابر نوبهار به صحرا گریستن

در آتش فراق، دمادم گداختن در مویه ملال، سراپا گریستن

پرسیدن ترا ز نسیم و گل و بهار در باغ، بی حضور تو شیدا گریستن

با خاکیان نشستن و از ناله سوختن با عرشیان خلوت بالا گریستن

خاکم به سر ز داغ تو، این باورم نبود بر شانه سرنهادن و غم را گریستن

یک عمر بی حضور دل ما گریستی زین پس فراق و ما و به شبها گریستن سیاوش دیهیمی

نصر الله مردانی، شاعر قالب غزل که هماره غزال وحشی شعرش را در همین قالب شکار می کند; اندوه متراکم خویش را در رحلت آن شاخ سبز دانایی و افتادن آن سوار از براق عرصه اشراق و فقیه فاتح اسرار، با روحی حماسی همراه ساخته است. حتی مفهوم سو گ را در تعابیر سنگین و شاعرانه ای بیان کرده و تحت تاثیر زبان حماسی شعرش قرار داده است. تعابیر و مفردات چشمگیر این غزل را بدین قرار بر می شماریم:

براق عرصه اشراق، بی سوار افتادن، فقیه فاتح اسرار، محاق افق، آفتاب تار، قلندران قدر، موج خیز قضا، غرقه گاه فنا، خمیدن قامت غم، به سوک نشستن جهان، زار افتادن زمانه، خامه تقدیر، رواق سپهر، روح حادثه، در جان روزگار شرار افتادن، زانوی غم، دست اجل، شاخ سبز دانایی، درخت خرم دانش، بلبلان صبور، عزای عظیم، اشک حوصله، چشم انتظار. . .

بی تردید، انتخاب و کاربرد تعابیری از حوزه تجرید و نامصور در بسامد محتوایی و معنایی شعر مؤثر افتاده است، مثلا : براق اشراق، فقیه اسرار، قلندران قدر، موج خیز قضا، غرقه گاه فنا، مصیبت سنگین، قامت غم، خامه تقدیر، روح حادثه، جان روزگار، دست اجل، شاخ دانایی، درخت دانش، بلبلان صبور، اشک حوصله، چشم انتظار. . . شواهد این شعرند.

ابیات زیر به لحاظ برخورداری از ابعادی چند قابل توجهند:

قلندران قدر راز موج خیز قضا به غرقه گاه فنا عاقبت گذار افتاد نوشت خامه تقدیر بر رواق سپهر که روح حادثه زین داغ برقرار افتاد شکست دست اجل شاخ سبز دانایی درخت خرم دانش ز برگ و بار افتاد

الف - تصویرسازی و تلاش برای آفرینش زمینه های تصویری و هماهنگی در این طرح انگیزی و رنگ آمیزی شاعرانه.

ب - نکته چشمگیر دیگر در این ابیات، تسلیم شاعر به رضای حضرت حق و قبول خاضعانه تقدیر و قضای الهی است. در دو بیت نخست به طور مستقیم به این مساله مهم و اساسی از خانواده و عنصر فلسفه و کلام اقرار می کند و در بیت سوم هم با استفاده از کلمه (اجل) و فرا رسیدن آن، بار دیگر به تقدیر اشاره می کند.

ج - در همین (سه بیت) شاعر چند ظرافت نگارشی یا زبانی را رعایت کرده است که موجب تقویت و غنای شعر شده است:

1- کاربرد (گذار) به جای گذر که امروز در سنت زبان مرسوم، چندان معمول نیست; اما همین خروج از عادت زبانی موجب بیگانگی در ساحت شعر شده است.

2- استفاده بهینه و مناسب از (که) در بیت دوم آن هم در صدر مصرع دوم، با ایجاد پایه و زمینه خوب برای (که) .

3- حذف (را) از مصرع اول بیت سوم پس از (دانایی) .

شاعر، از عناصر شعری برگرفته از قلمرو و خانواده طبیعت همراه با هاله ای از عزا و غباری از اندوه و ماتم به خوبی استفاده کرده است. از آن جمله است: محاق، آفتاب، موج خیز، رواق سپهر، قله آتش فشان، شراره، شاخ دانایی، درخت دانش، برگ، باغ لاله، ناشکفته گل، شاخه.

از لحاظ هماهنگی در محورهای افقی و عمودی، شعری است یکدست و محکم.

انتخاب بحر "مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن" برای کاربرد و استفاده از واژگان و عناصر منتخب و موردنظر شاعر، مناسب بوده است.

شاهدی را که برای همان نظر (که در مقدمه شعر آمد; یعنی وجود روح و زبان حماسی حاکم و غالب بر شعر) می توان استخراج کرد، بیت زیر است:

چه شد که عالم اسلام سوگوار افتاد براق عرصه اشراق بی سوار افتاد

در این بیت; تعابیر براق، عرصه وبی سوار افتاده، بیشتر در قلمرو حماسه و رزم و آوردگاه، کارایی دارد که شاعر با انتخاب کلمه اشراق در میان این عناصر و واژگان، در واقع به نوعی تجربه و آزمون دست زده است و با پیوند بین شبکه های کلمات، هم برای آفرینش تعابیر جدید و هم برای زبان جدید تلاش کرده است. به لحاظ توان شاعر در گردآوری عناصر مختلف و تقویت محورهای شعری و به گزینی واژگان برای بیان هر چه قویتر مفاهیم موردنظر، بسیار قوی است.

پیام اصلی شعر در یک کلمه; (سوک) رحلت جانگدازامام است.

اشک حوصله

چه شد که عالم اندیشه سوگوار افتاد براق عرصه اشراق بی سوار افتاد

فقیه فاتح اسرار را چه پیش آمد که در محاق افق آفتاب تار افتاد

قلندران قدر را ز موج خیز قضا به غرقه گاه فنا عاقبت گذار افتاد

از این مصیبت سنگین، خمید قامت غم جهان به سوگ نشست و زمانه زار افتاد

نوشت خامه تقدیر بر رواق سپهر که روح حادثه زین داغ، بی قرار افتاد

هزار قله آتشفشان برآرد سر ازین شراره که در جان روزگار افتاد

زمان به زانوی غم سرنهاد زین ماتم زمین ز سینه برون، داغش آشکار افتاد

شکست دست اجل، شاخ سبز دانایی درخت خرم دانش، ز برگ و بار افتاد

به باغ لاله هزاران هزار می نالند که ناشکفته گل از شاخه، صد هزار افتاد

توان صبر نباشد در این عزای عظیم که اشک حوصله از چشم انتظار افتاد نصرالله مردانی

"شوق وصل"، نام غزلی است سروده "محمد کاظم یوسف پور" که به جهت کاربرد تعابیر شاعرانه نسبتا پربار است. به لحاظ روانی و جا افتادگی عناصر شعری و یکدستی در محورهای افقی و عمودی نیز توفیق رفیق راه شاعر بوده است.

بهترین و خوش ترین عناصر و مفردات شعر بدین قرار است:

سرو سر بلند، دلشاد، چشم روزگار، اشک داغ، آسمان پاک، وفا، بیداد، دست روزگار، تقوا، زهد، داد، باده حضور، خراب، آباد، وعده شیرین، شوق وصل، روح، تن دوران، تن خرداد، طوفان روزگار، سینه زمانه، فریاد، خیال خوش، . . .

در بیت زیر، آمیختگی عناصر عرفانی و کاربرد صنعت تضاد و نوع قسمی که به کار برده است، این بیت را از سایر ابیات قویتر و پربارتر کرده است:

جانم فدای چشم تو، کز باده حضور ما را خراب کرد و خود آباد می رود

از یک طرف جانش را فدای چشم امام (ره) کرده است، از طرف دیگر خرابی خویش را از باده حضور دانسته و باده حضور را برای آن چشم کارساز دانسته است. می توان گفت به تعبیر دیگر، چشمان امام را در نقش باده عرفانی خراب کننده تصور کرده است.

نکته شاخص دیگر شعر، کاربرد "خرداد" به عنوان قافیه شعر است و تصور تن برای خرداد که این کار را در پناه تجویز مردم نمایی، یا جانبخشی یا "شخصیت دهی" انجام داده است. چون امام عزیز (ره) در خرداد ماه دار فانی را وداع گفتند، شاعر از این تناسب حداکثر استفاده را کرده و چنین گفته است:

او روح بود و در تن دوران دمیده بود جان است این که از تن خرداد می رود

البته، ارتباط دو مصرع، مفهوم مورد نظر را تقویبت کرده است;زیرا اول می گوید امام (ره) مثل روحی بود که در تن دوران دمیده شده بود; یعنی جان روزگار بود، بعدا به این تعبیر کلی (روزگار) مهر تخصیص خرداد را می زند و می گوید این جان روزگار در خرداد بود که از تن دوران خارج شد. غیر از مورد و شاهد "تن خرداد و تن دوران"، شاعر در موارد دیگری هم از تجویز تشخیص استفاده کرده است. از آن جمله است: چشم روزگاری،ای آسمان پاک به حرمت نظاره کن، دست روزگار، سینه زمانه، . . .

به ترتیب: در چشم روزگار، شاعر با کاربرد یک تعبیر تجریدی یا استفاده از اضافه استعاری، روزگار را شخصی تصور کرده است که دارای چشمی است و از دیدگانش اشک داغی سیل وار جاری است; در آسمان پاک هم به همان طریق برای آسمان چشمی تصور کرده است و به او تذکر می دهد که با احترام و حرمت ناظر این صحنه باشد و در دو ترکیب استعاری دست روزگار و سینه زمانه هم روزگار را شخصی دارای دست و زمانه را دارای سینه فرض کرده است. استفاده از کلمه های "شیرین و فرهاد" در یک بیت، تلمیحی است به داستان غنایی شیرین و فرهاد. اگر چه شاعر کلمه "شیرین" را به نام شخص به کار نبرده است، بلکه با حالت ایهام گونه از آن استفاده کرده است. بدین معنی که شیرین هم با فرهاد در مصرع بعد رابطه دارد و هم در نقش وعده شیرین، کارایی دارد.

اینک نمونه ابیات برای "تشخیص":

از چشم روزگار، روان است اشک داغ آن گونه سیل وار که بنیاد می رود ای آسمان پاک به حرمت نظاره کن این آرزوی ماست که بر باد می رود فریاد از این زمانه که از دست روزگار تقوا و زهد و مردمی و داد می رود بر سینه زمانه چو طوفان روزگار از سینه زمانه چو فریاد می رود

و تلمیح:

آیا کدام وعده شیرین شنیده بود کاین سان به شوق وصل چون فرهاد می رود

نکته آخر که شاید جز معایب و نقاط ضعف شعر محسوب شود، استفاده زیاد از روزگار و زمانه است در ترکیب هایی چون: چشم روزگار، فریاد از این زمانه، دست روزگار، از سینه زمانه، بر سینه زمانه و طوفان روزگار.

استفاده از دو کلمه پرسش آنهم به طور متوالی، چندان لطیف و شاعرانه نیست، آن جا که گوید: آیا کدام وعده شیرین شنیده بود.

آخرین نکته پیرامون این شعر، کاربرد دو کلمه (زمانه و روزگار) است که فرق چندانی ندارند. شاعر از دست زمانه فریاد می کشد و در کنارش هم از دست روزگار. این امر دلیل بی دقتی شاعر در کاربرد عناصر و تعبیرهای شعری است. می توانست بگوید: (فریاد زین زمانه کز دست جور آن) که در آن صورت، زمانه و روزگار را کنار هم نمی آورد.

شوق وصل

این سرو سر بلند که دلشاد می رود از تن، روان ماست که آزاد می رود از چشم روزگار روان است اشک داغ آن گونه سیل وار که بنیاد می رود ای آسمان پاک! به حرمت نظاره کن این آرزوی ماست که بر باد می رود از ما به جز وفای به پیمان نرفته بود بر ما چگونه این همه بیداد می رود فریاد از این زمانه! که از دست روزگار تقوا و زهد و مردمی و داد می رود جانم فدای چشم تو! کز باده حضور ما را خراب کرد و خود آباد می رود آیا کدام وعده شیرین شنیده بود کاینسان به شوق وصل چو فرهاد می رود او روح بود و در تن دوران دمیده بود جان است این که از تن خرداد می رود بر سینه زمان، چو طوفان روزگار از سینه زمانه، چو فریاد می رود مثل خیال خوش اگر از چشم ما گریخت هرگز گمان مدار که از یاد می رود محمد کاظم یوسف پور

"بی جمال تو دل آیینه و آب گرفت"، نام غزلی است از "زکریا اخلاقی" به لحاظ عناصر شعری و استفاده بسیار از واژگان خوش و دقت در منبت کاری کلمات، در پرتو خیال بارور، شعری است قوی.

برای روشن شدن این مدعا، مفردات و ترکیب های ناب شعر را استخراج می کنیم: آینه صبح، مشرق ایمان، مشرق روحانی، نزهت چمن، نکهت انفاس، سبزی احساس، احساس بهاران، جنگل عاطفه، وسعت دادن دست، قوت زانو، زانوی درختان، رونق بازار، بازار تهجد، دل سجاده، دل قرآن، نور دل شب خیزان، ستون های سیه پوش، داغ جگرسوز فراق، در و دیوار غم آلود جماران، دل آینه، دل آب، نفس باد، باد پریشان، آتشین شدن نفس باد، سهمگین زلزله، کعبه عرفان، فلسفه عشق، گریبان چاک کردن، رشته منظومه نورانی، منظومه شوق، کلبه احزان، آینه روز، رنگ شام غریبان، دلگیرترین شام، شب اندوه، . . .

یکی از خیال انگیزترین تصویرها در اثر کاربرد اجتماع اضدادی (1) است که در این بیت بین (فلسفه عشق) حاصل آمده است، زیرا بستر عشق، دل است و نردبان فلسفه، عقل.

سهمگین زلزله در کعبه عرفان افتاد چاک زد فلسفه عشق، گریبان بی تو

به لحاظ رنگ آمیزی و استفاده از عنصر رنگ این بیت قابل توجه است:

نزهت این چمن از نکهت انفاس تو بود زرد شد سبزی احساس بهاران بی تو

از لحاظ شبکه و خانواده عناصر شعری، بارورترین نمونه ها را باید از خانواده طبیعت برشمرد، اتفاقا بیشترین ترکیب های تجریدی را هم از پیوند این شبکه ساخته است. از آن جمله: آینه صبح، مشرق ایمان، سبزی احساس، احساس بهاران، جنگل عاطفه، زانوی درخت، نوردل شب خیزان، دل آب، نفس باد پریشان، سهمگین زلزله، آیینه روز، شام غریبان، شب اندوه.

به لحاظ رعایت هماهنگی و یکدستی در محورهای افقی و عمودی، شعری است خوش و یکدست. مثلا در یک مصرع از جنگل عاطفه و پشتوانه دستان امام حرف می زند و در مصرع دوم از قوت زانوی درختان:

جنگل عاطفه را دست تو وسعت می داد می رود قوت زانوی درختان بی تو

یا در بیت دیگر، از آینه و آب و دل و آتشین شدن نفس باد، و پریشانی باد بدون حضور امام (ره) سخن می گوید. آمیختن و کنار هم گذاشتن این عناصر، دلیل خوبی است بر کلمه شناسی و واژه گزینی شاعر:

بی جمال تو دل آینه و آب گرفت آتشین شد نفس باد پریشان بی تو

نمونه ای برای بهترین توفیق او در به گزینی کلمات و عناصر شعری، آنجاست که این کلمات را در یک بیت گردآوری کرده و با پیوند و خوش نشینی این عناصر، بار عاطفی شعر را به حداکثر ظرفیت و توان خویش می رساند (نزهت، چمن، نکهت، انفاس، زرد، سبزی، احساس، بهاران) می گوید:

نزهت این چمن از نکهت انفاس تو بود زرد شد سبزی احساس بهاران بی تو

آخرین نکته این که شاعر برای یافتن زبان جدید، ناله ها را با فعل دمیدن به کار برده است. ناله معمولا با فعل سر دادن، یا بلند شدن، یا برخاستن، کشیدن و کردن به کار می رود:

"ناله ها می دمد"، نوعی تلاش است برای خروج از نرم مستعمل و تکراری در قلمرو واژگان. این ظرافت و نکته سنجی شاعر می تواند نوعی رستاخیز کلمات هم باشد. در بعضی از ابیات به لحاظ کاربرد کلمات مناسب و همخوانی (در جهت منفی) مراعات النظیرهایی به کار برده که در آن نیز نوعی تضاد و طباق هم نهفته است، مثلا:

بی جمال تو، دل آینه و آب گرفت آتشین شد نفس باد پریشان بی تو

آب و آینه مراعات النظیرند و نیز آب و آتش و باد به لحاظ این که سه عنصر از عناصر اربعه اند مراعات النظیرند، اما در عین حال بین آتش و آب تضاد است و نیز بین آتش و باد هم نوعی تضاد نهفته است. در همین بیت به لحاظی بین دل و آینه و آب نیز مراعات النظیر است.

اینک شعر زکریا اخلاقی:

تیره شد آینه صبح درخشان بی تو تار شد مشرق روحانی ایمان بی تو

نزهت این چمن ازنکهت انفاس تو بود زرد شد سبزی احساس بهاران بی تو

جنگل عاطفه را دست تو وسعت می داد می رود قوت زانوی درختان بی تو

چه شود رونق بازار تهجد پس از این چه رسد بر دل سجاده و قرآن بی تو

ناله ها می دمد از نور دل شب خیزان از ستونهای سیه پوش شبستان بی تو

ضجه ها می زند از داغ جگر سوز فراق در و دیوار غم آلود جماران بی تو

بی جمال تو دل آینه و آب گرفت آتشین شد نفس باد پریشان بی تو

سهمگین زلزله در کعبه عرفان افتاد چاک زد فلسفه عشق، گریبان بی تو

پاره شد رشته منظومه نورانی شوق گشت آفاق همه کلبه احزان بی تو

من چه گویم که چسان آینه روز گرفت رنگ دلگیرترین شام غریبان بی تو

کاش پیش از شب اندوه سفر می کردیم تا نبودیم در این باغ، غزلخوان بی تو زکریا اخلاقی

"بر موج نور" نام غزلی است عاطفی از "کاووس حسن لی".

ویژگی بارز این شعر، روانی و سلاست و زلالی و بی پیرایگی آن است. با وجود نبود تعابیر و واژگان بسیار و کمبود کاربرد عناصر گوناگون شعری، باید گفت اثری است ارزشمند. استفاده بسیار شاعر از پرسش و طرح ابهام آمیز و حیرت زده چگونگی و چرا رفتن; موجب غنا و سرشاری شعر شده است. مثلا در مصرع دوم بیت اول می گوید: "کجا می برندم، کجا می برند؟ " در مصرع دوم بیت دوم می پرسد: خدایا خدایا چرا می برند؟ در مصرع اول بیت چهارم می گوید: کجاای حقیقت ترا بنگرم؟ در مصرع اول بیت پنجم می پرسد: چه پیش آمده است آفتاب مرا؟ در مصرع اول بیت هفتم از علت این که خاک آن عزیز را برای شفا می برند سؤال می کند: چه کردی که تو راای عزیز؟ غیر از این پرسش های متوالی و مکرر، در سایر ابیات نیز تحیر و شگفتی، پشتوانه مناسبی شده است برای همان پرسش های بی جواب و سؤالهای حیرت زا. مثلا در مصرع اول بیت هفتم با چگونگی تشییع دریایی از نور چنین شگفت زده برخورد می کند:

شگفتا که دریایی از نور را چنین بر سر دست ها می برند

در بیت اول این غزل عاطفی، کاربرد "تمام مرا می برند" بسیار شاعرانه وجدید است; زیرا اگر می گفت جان مرا می برند یا دل مرا می برند، یا امید مرا می برند و تعابیری از این گونه، قطعا از کارایی و وسعت و فراگیری "تمام مرا می برند" برخوردار نبود; زیرا "تمام "در اینجا می تواند دل و چشم و جان و امید و سایر امور و توانها را حتی جسم را هم که در مقابل و مقایسه با جان و روح، چندان اعتبار و ارزشی ندارد شامل شود، البته شاعر در بیت دوم، گویا ازآن "تمام " روی یک قسمت یا جز یا اعضاء دست می گذارد و آن دل است و چنین می گوید:

مرا غیر از این دل نصیبی نبود خدایا خدایا چرا می برند

در بیت پایانی این غزل نیز تعبیر"دل" را برای امام به کار می برد:

سزاواری ای دل، که بر موج نور تو را تا به عرش خدا می برند

بر موج نور

خدایا! تمام مرا می برند کجا می برندم، کجا می برند؟ دریغا، بهاران این باغ را به گلزار آلاله ها می برند کجا ای حقیقت تو را بنگرم از این پس که آیینه را می برند چه پیش آمده است آفتاب مرا که بر شانه های عزا می برند شگفتا که دریایی از نور را چنین بر سر دست ها می برند چه کردی که خاک تو را ای عزیز از این پس برای شفا می برند سزاواری ای دل، که بر موج نور تو را تا به عرش خدا می برند کاووس حسن لی

غزل "خانه خورشید"، اثر "مصطفی محدثی خراسانی" با زبانی بارور و جدید و با برخورداری از واژگان و عناصر شعری خوب با وجود کوتاهی، از احساس و غنا و عاطفه ای بسیار و بلند سرشار است. روانی و یکدستی شعر، ویژگی چشمگیر و بارز این غزل است. شاعر کلماتی از خانواده و شبکه مرسوم و متداول زبان را در شعر به کار برده و در انتخاب و جایگزینی کلمات، توفیقی چشمگیر نیز داشته است. از آن جمله است: پرچم، انتخاب، تمجید، پای درس چشمها نشستن، امتحان دادن و تجدید بودند، درسخوان، کتب، خشکسالی، عید، عزا، و. . .

تعابیر چشمگیر و تجریدی این شعر عبارتست از: پرچم توحید، خانه خورشید، لحظه های انتخاب، سینه تردید، درس چشمها، مکتب تجرید، هجوم خشکسالی، دست سبز، آخرین امید، و. . .

غزل، به لحاظ هماهنگی در محورهای عمودی و افقی، بسیار موفق بوده است. برای نمونه به پیونه و ارتباط مصراع ها با یکدیگر توجه کیند:

در مصرع اول سخن از پای درس حاضر شدن است، آن هم پای درس چشمهای امام، تازه نه یک دانش آموز یا دانشجو یا طلبه، بلکه آفتاب به عنوان شرکت کننده در این درس حاضر می شد و عجیب بود که آفتاب هم در امتحان درس های چشم های امام قبول نمی شد و به گفته شاعر هر بار که امتحان می داد تجدید می شد! در استفاده از این عناصر و جا به جا کردن نرم عادی و مرسوم زبان و به هم زدن عادت ذهنی. موفق است و نیز در دست یابی به زبان جدید و کشف دریچه ای نو به روی کلمات; زیرا عادت مرسوم این است که استاد و مدرس یک انسان است و شاگرد و دانشجو و طلبه هم انسان دیگر و در کلاس درس هم یکی از رشته های مختلف علوم تدریس می شود; ولی در این شعر به چشمهای امام نقش کلاس درس داده شده است; مدرس هم چشمان امام (ره) است و دانش آموز هم آفتاب است و بعد از آن هم نتیجه نه چندان رضایتبخش امتحان که تجدیدی همیشه آفتاب است.

در بیت دیگر نیز شاعر از این موضوع (تم) (2) استفاده کرده و باز تاب (موتیو) (1) این تم را از امور تجریدی انتخاب کرده است:

نیمه شبها روح در نزدت به شوق درسخوان مکتب تجرید بود موضوع و درون مایه اصلی، آموزش و درس خواندن است; اما تشکیل کلاس تخیلی آن هم کلاس "تجرید" و انتخاب شاگردی به نام (روح) با شوق و اشتیاق تمام، همگی بازتاب ها و موتیوهای این تعلیم و تعلم است. ضمنا کاربرد کلمه روح و نام مبارک امام (روح الله) نیز قابل توجه است.

در بیت دیگر، شاعر مبارزه امام با شب و ظلمت و جهل و اختناق را با تیغ زدن امام بر شب تصویر و تبیین کرده و می گوید: ما که جای خود داریم، به این یورش موفق و شب شکنی و ظلمت ستیزی امام (ره) حتی نور هم تمجید فرستاده، افتخار می کند. استفاده کنایی و ایهامی ازشب، تیغ و نور موجب تقویت تصویر و نیز غنای معنایی شعر شده است.

تیغ چون بر شب زدی ما جای خود نور هم آن لحظه در تمجید بود

شاعر ، قدرت خارق العاده امام (ره) را در انتخاب و عمل در قالب بیتی لطیف و زلال بیان داشته است. اراده محکم و تصمیم قاطع امام نه تنها همیشه موجب تحیر و تعجب اطرافیان و نزدیکان، بلکه بارها موجب شگفتی تمام جهانیان می شد. از جمله فرمایشات تاریخی و سرنوشت ساز امام به موارد و شواهد زیر می توان اشاره کرد:

" شاه باید برود" یا "اگر این جنگ بیست سال طول بکشد آنرا ادامه خواهیم داد" یا حکم قاطع و فتوای الهی و پیامبر گونه امام مبنی بر مرتد و مشرک بودن و مهدور الدم بودن سلمان رشدی با وجود ناخوشانید بودن برای غربی ها و مستکبران در مورد فتاوای مهم و دور از انتظار، (افرادی واقعا امام را نشناخته بودند) که از آن جمله است: اعزام جوانان به جبهه، موسیقی، شطرنج، استفاده از بعضی از ماهی ها و حضور زنان در اجتماع و انتخابات و. . . شاعر آن عزم جزم و مصمم را چنین یادآور شده است:

عزم تو در لحظه های آفتاب خنجری در سینه تردید بود

خانه خورشید

دستهایت پرچم توحید بود چشمهایت خانه خورشید بود

عزم تو در لحظه های انتخاب خنجری در سینه تردید بود

تیغ چون بر شب زدی ما جای خود نور هم آن لحظه در تمجید بود

پای درس چشمهایت، آفتاب هر چه می داد امتحان تجدید بود

نیمه شبها روح د رنزدت به شوق درسخوان مکتب تجرید بود

در هجوم خشکسالی باغ را دست سبزت آخرین امید بود

بی تواای خورشید هر عیدی عزاست ای که با تو هر عزایی عید بود "مصطفی محدثی خراسانی"

غزل "سایبان" سروده "براتی پور"، درد دل و عرض تسلیتی است شاعرانه با فرزند امام (ره) . قوی ترین بار شعر، بار عاطفی آن است، مقایسه ای است بین مردم و فرزند امام (ره) که رحلت امام برای مردم یعنی چه؟ و برای فرزندش یعنی چه؟ مثلا در قسمتی از شعر می گوید:

آنچه رفت پدر شما بود، ولی جان ما بود; دل شما بود و دلستان ما. این روش و سیاق مقایسه را تقریبا تا پایان شعر رعایت می کند. همین تقابل و مساوی آوری مفاهیم و تعابیر، به شعر سبک و زبان خاصی بخشیده است. ضمن این که اظهار سوک و اندوه است، نوعی تسلای شاعرانه نیز محسوب می شود. نمونه های دیگر از این تقسیم بندی یا تعبیر گزینی تقابلی بدین قرار است:

در بیت دوم: آنچه گلچین دهر از ما گرفت، گلی از شما بود و گلستانی از ما.

بیت سوم: آنچه اجل بی محاباستاند، سایه سر شما بود و سایبان سرما.

در بیت هشتم: شاعر روی آنچه ازکف رفته است گویا با فرزند دلبند امام (ره) کنار می آید و غصه ها و غمها را به طور مشترک بیان می کند. می گوید: پدر و دل و دلدار رفت; یعنی هم پدر شما بود و هم پدر ما و هم دل و دلدار شما بود و هم دل و دلدار ما. . .

استفاده بسیار از عناصر طبیعت در این شعر چشمگیر است. از آن جمله است:

گل، گلستان، نخل، سپیدار، سرو، افلاکیان، لاله ها، گل ارغوانی، شکوفا و. . . آنچه تا حدی به این شعر رنگ خاصی بخشیده است همانا خطاب شاعر به فرزند امام (ره) است و گرنه آثار دیگری را حتی بسیار قویتر از این می توانستیم ذیل این قالب شعری بیاوریم.

سایبان

پدر از شما رفت و جانی ز ما دلی از شما، دلستانی ز ما

گرفت آخر الامر گلچین دهر گلی از شما، گلستانی ز ما

اجل از شما بی محابا ستاند ز سر سایه و سایبانی ز ما

بلندای نخل جماران شکست سپیدار و سرو روانی ز ما

ز بار غمش قامت دل خمید ز ماتم شکست استخوانی ز ما

مسیحایی از دامن خاک رفت بر افلاکیان میهمانی ز ما

به میهمانی لاله ها رفته است شکوفا گل ارغوانی ز ما

پدر رفت و دل رفت و دلدار رفت به جا ماند سوز نهانی ز ما

بگو خانه ماست در کوی دوست کسی گر بگیرد نشانی ز ما

نثار رهش آه غمدیدگان دل و دیده خون فشانی ز ما براتی پور

با نگاهی و کوتاه و گذرا به چهار غزل دیگر تصاویری را از اثر رحلت امام در ذهن و زبان شاعران سوگوار می آوریم:

"هوالعزیز"، نام غزلی است از سیدالقاسم حسینی "الف. ژرفا"، شعر به حماسه مردمی که، بدرقه شان از امام کم از کربلا نبود تقدیم شده است. این سروده، از جمله اشعاری است که نام غزل (هوالعزیز) در آن به کار نرفته است. استفاده شایان توجه شاعر از شبکه و عناصر طبیعت در تلطیف و عاطفی کردن شعر مؤثر است. کاربرد گوناگون اشک، گریه، جو، باران، ابر، غم، سیل و خاک آلود، سپاه اشک، طوفان، زلال چشم مست و شواهد و نمونه های دیگر، همگی گواه تاثیر عمیقی است که حرکت دریاوار و سیل آسای مردم گریان و نالان در مراسم تشییع باشکوه خورشید، بردل و جان شاعر گذاشته است و همانطور که اشاره کرده است شدیدا تحت تاثیر شکوه و عظمت و حضور بی نظیر و کربلاوار مردم در این مراسم بوده است. برخوردها و تصاویر شاعرانه با امام نیز نکته چشمگیر دیگر شعر است. آن جا که گوید:

دیدی زلال چشم مست آسمانیش با جان خاک آلود هشیاران چه می کرد

نکته کنایه آلوده و شاعرانه و ظریف و لطیفی که در شعر به کار رفته است، توجه به پیام امام (ره) برای قبول قطعنامه 598 و استفاده خوب از این سخن امام (ره) که من جام تلخ زهر را با قبول قطعنامه سرکشیدم. گویا شرنگ تلخ این جام شو کران هنوز در کام جان شاعر تاثیرش را از دست نداده است که چنین دردمندانه می گوید:

مظلوم ما را کاینچنین مسموم کردند جز شهد جان در جام دلداران چه می کرد؟

این تلقی شاعر، آدمی را یاد مسمومیت حضرت امام حسن (ع) می اندازد.

یکی از نکات قابل توجه را در بیت زیر باید سراغ گرفت. شاعر در این بیت آنچه را موجب آرامش این سیل خروشان می شود (امت شرکت کننده در مراسم تشییع پیکر امام (ره) همانا آرامشی دانسته که بر روح امام حاکم بود. البته به جهت لفظ ایهام تناسبی هم بین روحش با نام امام (روح الله) به کار رفته است.

این سیل را آرام روحش رام می داشت ورنه خدا داند به کهساران چه می کرد

هو العزیز

آن روز دیدی عشق با یاران چه می کرد با شوره زار چشم ها باران چه می کرد

دیدی زلال چشم مست آسمانیش با جان خاک آلود هشیاران چه می کرد

بیداری اش آشوب خواب مردگان بود هم خواب او دیدی به بیداران چه می کرد

دیدی نهال رسته از لطف بهاریش بی دست و پا در پای جو باران چه می کرد

فرش قدوم ساده خدمتگزاری دیدی سپاه اشک سرداران چه می کرد

این سیل را آرام روحشن رام می داشت ورنه خدا داند به کهساران چه می کرد

ابر آمد و طوفان گرفت و دود برخاست غم بین که در جان عزاداران چه می کرد

مظلوم ما را کاینچنین مسموم کردند جز شهد جان در جام دلداران چه می کرد

آنشب که بر سنگیندلان زنجیر غم زد در حلقه شوق سبکباران چه می کرد سید ابوالقاسم حسینی (الف. ژرفا)

(دریای طاقت) ، غزلی است اثر "علیرضا قزوه" پیام اصلی آن عبارت است از این که ما هر چه داشتیم و داریم از آن وجود مبارک و الهی بود و دست های ما ادامه دستان وفای آن امام است. زبان تند و کنایه آلود قزوه در بعضی از ابیات، از درد سنگین و دل شکسته اش پس از رحلت امام گواهی می دهد و همیشه ازاین که بعضی از واعظان غیرمتعظ این جوان های محبوب و یاران امام را به باد تهمت می گرفتند، می نالید; خصوصا پس از رحلت آن حامی و یاور خویش. تهمت و بدگویی و اعظان شهر را در نهایت ظرافت و زیرکی نسبت به امام هم یادآور می شود آن جا که گوید:

تنها تو بد ندیده ای از واعظان شهر ما نیز در شمار شهیدان تهمتیم

ترکیب ها و تعبیرهای بدیع و خوش این غزل عبارتست از:

دریای طاقت، آبدیده دریا، آتش گرفته، غرق خجالت، سایه راحت، مدیون استقامت، یر و قامت، چشم های مبهوت، سرسپرده، سرسپرده خال، خال وحدت، دست وفا، بزرگتر از بی نهایت، دست دوست، قدح نوش، قدح نوش حسرت، واعظان شهر، شهیدان تهمت، میکده عشق، رونق فزا، صبح وصل، تشنه ولایت، جام ولایت و. . .

از میان موارد فوق سه ترکیب بسیار شاعرانه و قوی تر و بدیعتر است:

بزرگتر از بی نهایت، شهیدان تهمت و هیچ نبودن. در ترکیب های بزرگتر از بی نهایت و هیچ نبودن، بار ایهام تضاد و نوعی اجتماع اضداد (4) بسیار لطیف است، زیرا وقتی می گوییم بی نهایت; یعنی حداکثری که می توان به عنوان یک مفهوم ذهنی آن را پذیرفت. جالب این که شاعر بی نهایت را دارای محدودیتی دانسته و مرحله و منزل و گامی فراتر از آن را متصور شده است که همان بزرگتر از بی نهایت است. البته مفاهیم و تعابیر شاعرانه در پناه خیال و مجاز ایجاد می شود که با شرایط و معنای منطقی و فلسفی و محاسبات ریاضی کاملا متفاوت است.

در ترکیب (هیچ نیستیم) هم نکته این است که اگر بخواهیم با استدلالهای منطقی با این ترکیب برخورد کنیم، در آن صورت باید نوعی ایهام قائل شویم، زیرا از (هیچ نیستیم) حداقل دو برداشت کاملا متضاد به ذهن خطور می کند.

الف: هیچ نبودن به معنی این که هیچ یا هیچی را یک اصل و اعتبار بدانیم و یا نبودن آن را منفی کنیم که در آن صورت این معنی استنباط می شود که ما کسی هستیم.

ب : هیچ نبودن به معنی این که حتی (هیچ) هم نیستیم. این برداشت به دو کاربرد دگر شبیه است. حافظ گوید:

ما را ز منع عقل مترسان و می بیار کاین شحنه در ولایت ما هیچکاره نیست

امام خمینی می فرماید: ما هیچیم هیچ، هر چه هست اوست.

"شهیدان تهمت" ترکیبی است کاملا تجریدی و کوششی است برای گسترش قلمرو معنی در پناه عبارت سازی و ترکیب آفرینی، زیرا شهید معمولا به انسانی می گویند که در راه خدا و برای اعتلای ارزش های معنوی و الهی از جان خویش می گذرد. البته با کلمه شهید یا شهیدان یا شهدا ترکیب های دیگری نیز در زبان گفتار و ادبیات ساخته اند که از آن جمله است:

شهید راه خدا، شهید اسلام، شهیدان خدایی، شهیدان کربلا، شهید جاوید، شهید مظلوم، شهید گمنام، شهیدان عشق و. . . اگر چه به ضرورت انقلاب و دفاع مقدس (جنگ تحمیلی) درصد کاربرد شهید و ترکیب های دیگرش بالاست، اما در ادبیات قبل از انقلاب حتی قرنها قبل از انقلاب و جنگ هم می توان شواهدی از این گونه سراغ گرفت.

مولوی در غزلی شورآفرین و ماندگار گوید:

کجایید ای شهیدان خدایی بلا جویان دشت کربلایی

فواد کرمانی در شعری خوش و دلنشین گوید:

زنده جاوید کیست کشته شمشیر دوست ک آب حیات قلوب در دم شمشیر اوست گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق آید از آن کشتگان زمزمه دوست دوست شاعری دیگر گوید:

آنان که ره عشق گزیدند همه در کوی حقیقت آرمیدند همه در معرکه دوکون فتح از عشق است هر چند سپاه او شهیدند همه

(شهیدان تهمت) با سایر ترکیب ها تفاوت بسیار دارد. برخورداری از نوآوری و کوشش برای بیان دیگر گونه مفاهیمی چون; منزوی، متهم یا گوشه گیر یا از میدان به در رفته، موجب بدیع نگاری و به آفرینش شاعرانه اقدام کردن است.

آخرین نکته در این شعر ارزشمند کاربرد تعابیر و ایجاد زمینه های شعری سبک هندی (اصفهانی) و نیز استفاده از عناصر شعری از ساحت و قلمرو عرفان به قرار زیر است:

قدح نوش حسرت، آبدیده دریای طاقت. خال وحدت.

دریای طاقت

با آن که آبدیده دریای طاقتیم آتش گرفته ایم که غرق خجالتیم

امروز اگر به سایه راحت نشسته ایم مدیون استقامت آن سرو قامیتم

دیری است چشمها همه مبهوت آن لب است عمری است سر سپرده آن خال وحدتیم

این دستها ادامه دست وفای توست امروز اگر بزرگتر از بی نهایتیم

ما بی تو چیستیم؟ چه می دانم ای عزیز! ما هیچ نیستیم، سراپا حقارتیم

باشد که دست دوست تسلایمان دهد ما را که تا همیشه قدح نوش حسرتیم

تنها تو بد ندیده ای از واعظان شهر ما نیز در شمار شهیدان تهمتیم

رونق فزای میکده عشق بعد از این تا صبح وصل تشنه جام ولایتیم

علیرضا قزوه

غزل دیگر اثر "جواد محقق" با تخلص (آتش) است. نام شعر (رفتی و با غروب تو قرآن غریب شد) است. انتخاب این نام، شاهد خوبی است بر پیام کلی شعر که غربت قرآن و سوگوار شدن سینه داغداران و حیرت از این که این ملت بزرگ برای ابد باید سوگوار بماند.

استفاده بسیار شاعر از تعبیرهایی از زبان جاری و مرسوم جامعه یکی از ویژگی های بارز این غزل است. شواهد زیرا این نکته را اثبات می کند.

یاد کسی در روزگار ماندن، تا به ابد اشکبار ماندن، اسلام ناب، حماسه سرخ حسینی، نهضت امام زمان، مرهم بر زخم کسی نهادن. جان کسی آتش گرفتن، به جای چیزی چیز دیگر ماندن و. . . نکته دیگر در این شعر، ایجاد زمینه برای طرح مساله ای خلاف انتظار یا ایهام تضاد یا به اصطلاح منتقدان جدید (پارادوکس) در بیت زیرا است:

رفتی تو و نرفت ز دل شوق زندگی در حیرتم از او، که برای چه کار ماند

انتظار خواننده این است که در چنین شرایطی بگوید: با رفتن و نبود تو دیگر از دل شوق و شور زندگی هم رفت. نه این که بگوید تو رفتی، اما در حیرتم که چرا شوق زندگی از دل نرفته است. حیرت شاعر، از نرفتن یا به زبان دیگر ماندن شوق زندگی است، نه از سنگینی بار هجران و فراق امام راحل.

رفتی و با غروب تو قرآن غریب شد

رفتی و عطر یاد تو در روزگار ماند یعنی که از تو خاطره بی شمار ماند

رفتی و در فراق تو این ملت بزرگ خون گریه کرد و تا به اب



 

 

قيام 15 خرداد ۴۲ ريشه‌ها و دستاوردها

«... 15 خرداد را متن مردم با انگيزه اسلامي و با انگيزه عشق به روحانيت و با انگيزه عشق و ايمان به امام خودشان به وجود آوردند و ستون فقرات حادثه 15 خرداد علاقه به اسلام و امام بود و مردم بودند كه اين حركت را ميدان دادند و به وجود آوردند. پس آنچه در 15 خرداد به وجود آمد، عبارت بود از پيوند مستحكم ملت و امام آن هم به بركت اسلام...»
از سخنان حضرت آيت‌الله خامنه‌اي امام جمعه موقت تهران ـ در خطبه‌هاي نماز جمعه 18 خرداد 1363.

در تاريخچه زندگي سراسر حماسه و مبارزه امام خميني عليه رژيم پهلوي و حاميان امريكايي و صهيونيستي آن، نهضت 15 خرداد 1342 يك نقطه عطف محسوب مي‌شود، به طوري كه انقلاب اسلامي ايران را تداوم نهضت 15 خرداد مي‌دانند. قيام 15 خرداد، مبارزه‌اي بود كه سه عنصر اسلام، امام خميني و مردم، پايه‌ها و عوامل اصلي تشكيل آن بودند.
مقاله زير به تشريح زمينه‌ها، جزئيات و نتايج قيام اسلامي 15 خرداد پرداخته است.

ريشه‌هاي شكل‌گيري
انتخابات رياست جمهوري سال 1960 امريكا كه به روي كارآمدن دمكراتها به رهبري كندي منجر شد، با تغييراتي در سياست خارجي آن كشور همراه شد. كندي بر خلاف پيشينيانش معتقد به سياست انعطاف پذيرتر در رويارويي با بحرانها به ويژه كشورهاي جهان سوم بود. او معتقد به پيمانهاي اقتصادي به جاي نظامي‌، فعال سازي قواي امنيتي و اطلاعاتي به جاي استفاده از ارتش و تقويت برنامه‌هاي فرهنگي از قبيل سپاه صلح، ترويج انتخابات كنترل شده و دمكراسي‌هاي هدايت شده و... بود.
روي كارآوردن دولتهاي غيرنظامي دست نشانده از جمله ابزارهاي دولت كندي براي رسيدن به اين هدف بود. در بعد اقتصادي نيز ايجاد طبقه متوسط، به راه انداختن صنايع وابسته و مونتاژ و گسترش اقتصاد مصرفي از برنامه‌هاي اصلي بود. لازمه رونق اقتصاد سرمايه‌داري‌، داشتن بازار مصرف گسترده و قدرت خريد بيشتر مردم است و براي رسيدن به اهداف اقتصادي مي‌بايست ساختار سياسي ـ اجتماعي مناسبي فراهم شود. در اين ميان در ايران كه شاه ـ پس از كودتاي 28 مرداد ـ خود را مديون امريكا مي‌دانست براي ادامه سلطنت‌، عليرغم ميل باطني خود از سياست‌هاي جديد كندي راه گريزي نداشت‌.
محصول اين سياست روي كار آوردن دولت شريف امامي و طرح شعارهاي آزادي احزاب و فضاي باز سياسي و اصلاحات اداري بود. اما وي چندان مورد تاييد كندي نبود و هيأت حاكمه جديد امريكا بر روي علي اميني حساب ويژه‌اي باز كرده بود.
اميني در 17 ارديبهشت 1340 به نخست وزيري منصوب شد و شعار مبارزه با فساد و همچنين انحلال مجلس‌، اولين ژست وي براي ايجاد اصلاحات مورد نظر امريكا بود. در اين راستا قانون موسوم به «اصلاحات ارضي‌» در دي 1340 مورد حمايت مقامات امريكايي قرار گرفت و سپس براي تأمين هزينه اين «انقلاب‌» كنسرسيوم نفت‌، با اشاره امريكا توليد نفت را افزايش داد و ايران را به سومين صادركننده نفت جهان رساند.1
با اين حال اميني با توجه به تجارب دوران حكومت مصدق‌، بر كنترل ارتش نيز اصرار داشت‌، چيزي كه مخالف خواست شاه بود. اين اختلاف به تدريج عميق تر شد. در پي سفر فروردين 1341 شاه به امريكا و اطمينان دادن وي به كندي در مورد اجراي برنامه‌هاي مورد نظر واشنگتن‌، باعث شد كندي با تغيير دولت در ايران به عنوان راه تضمين حكومت شاه موافقت نمايد. در نتيجه شاه در بازگشت دولت اميني را بركنار و در 28 تير 1341 اسدالله علم را جايگزين وي كرد. از اين رو دوران حكومت علم سرآغاز يكپارچگي در ساختار حكومت شاه و شروعي بر ديكتاتوري مطلق وي در كشور بود.
در 16 مهر 1341، اولين اقدام دولت علم در جهت اجراي سياست‌هاي جديد اعلام شد و لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي در هيأت دولت به تصويب رسيد. اين لايحه در غياب مجلس‌، حكم قانون را داشت و در واقع‌، زمينه سازي براي لوايح و قوانين ديگر بود.
اين لايحه كه درآن به لزوم حذف اسلام از شرائط نمايندگي مجلس و لزوم سوگند به «كتاب آسماني‌» به جاي قرآن و همچنين به ضرورت آزادي زنان در فعاليتهاي اجتماعي اشاره شده بود، مقدمه‌اي براي اسلام‌زدائي و محو ارزشهاي اسلامي در جامعه ايران بود. لايحه با مخالفت قاطع و سرنوشت ساز حضرت امام به همراه اعتراضات مكرر علماء، وعاظ و مراجع، ارسال نامه‌هاي سرگشاده به شاه و مقاومت مستمر در برابر توطئه «حذف اسلام» و تضعيف دين و روحانيت به شكست انجاميد و علم به ناچار در آذر 1341 طرح خود را پس گرفت‌.
علم در مرحله بعد وعده تحقق «انقلاب سفيد» را داد و تصميم گرفت تا نقشه‌هاي امريكا را در قالب ديگري احيا كند. شاه در بهمن 1341 با سفر به قم تلاش كرد تا طرح «انقلاب سفيد» را براي مردم توجيه كند و اگر بتواند ميان علما و مراجع حوزه علميه راجع به نقشه‌هاي ضداسلامي خود تفرقه ايجاد نمايد. اما تحريم شاه توسط مردم و روحانيون و تعطيل شدن شهر قم‌، خشم شاه را برانگيخت به طوري كه وي از روحانيت به عنوان «ارتجاع سياه‌» ياد كرد. با اين همه‌، رژيم شاه مبادرت به برگزاري يك رفراندوم صوري براي نشان دادن حمايت مردم از طرح «انقلاب سفيد» كرد.
امام در مراحل بعد با سخنراني‌ها و اقدامات خود از جمله با اعلام عزاي عمومي در نوروز 1342 و تحريم جشن‌هاي نوروزي، نقشه‌هاي ضداسلامي شاه و توطئه ايجاد اختلاف در حوزه علميه را خنثي كرد.
اين مقاومت و هشياري زمينه‌ساز فاجعه حمله به فيضيه در فروردين 1342 و يورش مأموران رژيم شاه به مجلس سوگواري شهادت امام جعفرصادق‌(ع‌) گرديد. در پي اين فاجعه كه در آن دهها تن شهيد و مجروح شدند، امام پيام مفصلي براي علما نوشتند كه در واقع از عوامل زمينه ساز قيام مردم در 15 خرداد 1342 و روند جديدي در مبارزه با رژيم بود2.
همچنين امام در چهلمين روز فاجعه فيضيه، پيامي خطاب به ملت صادر كردند. با صدور و انتشار پيام امام و حركت علما در نجف رژيم متوجه شد كه برنامه اجرا شده در فيضيه‌، آثار منفي براي رژيم دربر داشته و بنابر اين نياز به حركت ديگري است. چون اقدامات انجام شده نتوانسته بود اهداف مورد نظر را تأمين كند، لازم بود عمليات در مقياس وسيعتر و با شدت بيشتري به مرحله اجرا درآيد. شاه در سخنراني 28 ارديبهشت 1342 تهديد كرد كه اگر اين گونه كارها متوقف نشود، دست به كشتار وسيعي خواهد زد و كليه علمايي كه به نحوي در راه‌اندازي اين حركت‌ها سهيم باشند، دستگير خواهند شد. او گفت‌:
«اگر متأسفانه لازم باشد كه انقلاب بزرگ با خون يك عده بي گناه‌، يعني مأموران دولت و يك عده بدبخت گمراه متأسفانه آغشته شود، اين كاري است كه چاره‌اي نيست و خواهد شد. 3
ماه محرم از راه مي‌رسيد و رژيم ترديد نداشت كه در اين ماه سخنگويان مذهبي پيرو امام از جنايتهاي دستگاه سلطنت سخن خواهند راند. ساواك براي پيشگيري از آنچه در وقوعش شكي نبود، جمعي از گويندگان مذهبي را احضار كرد و با تهديد و ارعاب به آنان يادآور شد كه در سخنان خود سه مطلب را رعايت كنند:
1ـ بر ضد شخص شاه مطلبي نگويند.
2ـ از اسرائيل و آنچه مربوط به اسرائيل است‌، مطلبي گفته نشود.
3ـ نگويند اسلام و قرآن درخطر است و دستگاه را ضداسلامي نخوانند.
زماني كه امام از اين امر مطلع شدند، با صدور بيانيه‌اي خطاب به وعاظ و گويندگان ديني چنين هشدار دادند: «اين التزامات علاوه بر اين كه ارزش قانوني نداشته و مخالفت با آن هيچ اثري ندارد، التزام گيرندگان مجرم و قابل تعقيب هستند... سكوت در اين ايام‌، تأييد دستگاه جبار و كمك به دشمنان اسلام است‌. 4
با صدور اين بيانيه‌، تحرك تازه‌اي در بين وعاظ و روحانيون پديد آمد تا در شهرها و روستاها، جنايتهاي رژيم را افشا كنند.
راهپيمايي‌هاي مذهبي و شعارهاي تند انقلابي عليه رژيم و در طرفداري از مواضع امام در تهران و شهرستانها هر روز گسترش مي‌يافت و اين موج به ويژه پس از سخنراني پرشور امام در روز عاشورا در فيضيه شتاب بيشتري به جريان جاري در قم‌، تهران و ساير شهرستانها داد. چنانكه به رغم دستگيري روحانيون انقلابي و ايجاد محيط رعب و وحشت‌، شب يازدهم محرم‌، تظاهرات باشكوهي از طرف دانشجويان دانشگاه تهران برگزار شد.
همچنين روز يازدهم محرم در مسجد شاه (مسجد امام خميني‌) نيز مجلس باشكوهي ترتيب يافت و شعارهايي چون «خميني‌، تو فرزند حسيني‌» در فضاي مسجد طنين افكند و تظاهركنندگان سپس به حركت درآمدند و با گذشتن از خيابان ناصرخسرو، وارد خيابان فردوسي شدند و در مقابل سفارت انگليس اجتماع كردند و سخنرانان به افشاگري عليه رژيم پرداختند. در اين شرايط و با همه گير شدن تدريجي مخالفت با حكومت شاه و برنامه‌هاي ضد اسلامي آن‌، رژيم تنها چاره كار را دستگيري امام دانست‌.

15 خرداد
ساعت چهار صبح روز 12 محرم (15 خرداد 1342) نيروهاي امنيتي و انتظامي‌، پس از محاصره منزل امام در قم و ورود به منزل از طريق ديوار، ايشان را دستگير و به تهران منتقل نمودند و در يكي از بازداشتگاه‌ها نگه داشته و پس از مدتي به پادگان عشرت‌آباد بردند. قبل از طلوع آفتاب خبر دستگيري امام در قم و سپس در ساير شهرها منتشر و موجب تشديد هيجان مردم گرديد. وضعيت فوق‌العاده‌اي بر قم‌، تهران و ديگر شهرها حاكم گرديدو درگيري‌هاي گسترده به تدريج از ساعت ده صبح در تهران و قم آغاز شد و كشتار در خيابانهاي اطراف صحن مطهر حضرت معصومه‌(س‌) تا ساعت 5 بعد از ظهر ادامه يافت‌. تعداد زيادي از مردم در روز پانزده و شانزده خرداد بازداشت و بعضي از آنها پس از مدتي مرخص و عده‌اي نيز به حبس‌هاي طولاني مدت محكوم شدند وحكومت نظامي اعلام شد. دستگيري، زندان، حصر و آزادي امام تا نيمه دوم فروردين 1343 ادامه يافت و طي اين 10 ماه ايران دستخوش رويدادهاي فراواني بود. رژيم با وجود امكانات تبليغاتي وسيع و به رغم مصرف ميليون‌ها تومان توسط سفارتخانه‌هاي خود در كشورهاي خارجي به منظور خريد صفحات جرايدو سانسور شديد مطبوعات داخلي‌، نتوانست بر اراده مردم مسلمان ايران فايق آيد و دستگيري علما، روحانيون و ديگر قشرهاي ملت نتيجه‌اي نبخشيد.
رژيم كه گمان مي‌كرد با دستگيري امام و يارانش، سركوب خونين قيام 15 خرداد و دستگيري و تبعيد ياران امام‌، به رويارويي خاتمه داده شد، به تدريج متوجه شد هيچ تغييري نه در مواضع امام صورت گرفته، نه از محبوبيت ايشان كاسته شده و نه مردم صحنه را خالي كرده‌اند؛ به ويژه اين كه بار ديگر سخنراني‌هاي افشاگرانه امام كه اينك در جايگاه رهبري نهضت كاملاً مورد قبول عامه بودند، ادامه يافته بود.


ويژگي‌هاي قيام 15 خرداد
نهضتي كه به رهبري امام خميني در مقام مرجعيت در 1341 از درون حوزه علميه قم آغاز شد، هرچند در پانزدهم خرداد 1342 به صورت بيرحمانه‌اي توسط رژيم سركوب شد، اما نابود نشد، بلكه بذري شد كه در خاك سرزمين افشانده گشت و پس از پانزده سال كه مردم مسلمان ايران با تحمل سختي‌ها و مرارتها آن را با اشك و خون آبياري كردند، سرانجام در بيست و دوم بهمن 1357 سر از خاك برآورد و سبز گشت و شكوفه كرد و ثمر داد.
رژيم شاه و حاميان امريكايي او گمان مي‌كردند مي‌توانند با اعمال خشونت و افزايش كنترلهاي پليسي و امنيتي‌، نهضت پانزدهم خرداد را ريشه‌كن سازند و به فراموشي بسپارند. پس از پانزدهم خرداد رژيم در دادگاه‌هاي نظامي خود، گروهي از كساني را كه مانند ساير مردم مسلمان در مبارزه شركت داشتند به محاكمه كشيد و با اعدام دوتن از بارفروشان تهران به نام‌هاي «طيب حاج رضايي» و «حاج اسمعيل رضايي» كه از پيروان امام خميني بودند، اولاً كوشيد تا آنان را عامل اصلي حركت پانزده خرداد قلمداد كرده، و ذهن مردم را از عظمت و اهميت نهضت و رهبري آن منحرف سازد و ثانياً با نشان دادن آشكار و وسيع واقعة اعدام آنان به توده مردم‌، قدرت نمايي كرده و مردم را بترساند. اما نهضت اسلامي امام(ره) كه از فرهنگ الهي چهارده قرن اسلام تغذيه مي‌شد و بر تجربه لااقل يكصدساله ملت ايران از مبارزه مستقيم با استبداد و استعمار استوار بود خاموش نشد و با نفوذ در عمق جامعه و گسترش در سراسر ايران‌، سرانجام دوباره شعله‌ور گرديد و موجب انفجاري عظيم گشت كه به عمر دوهزار و پانصدساله نظام شاهنشاهي در ايران خاتمه داد. براي آشنايي بيشتر با تحولي كه در فاصلة سالهاي 42 تا 57 در ايران روي داد، لازم است به ويژگي‌هاي قيام پانزده خرداد كه به انقلاب اسلامي ايران منتهي شد اشاره كنيم‌.
الف‌: اسلامي شدن مبارزه: پانزده خرداد سرآغاز جنبشي در ميان مردم ايران شد كه صد در صد اسلامي بود. اسلامي بودن اين جنبش به صورت كاملاً مشخص در شخصيت رهبر آن كه مرجع تقليد و فقيه و زعيم حوزه علميه قم بود جلوه‌گر شده بود. با رهبري امام خميني افسانه جدايي دين از سياست كه دهها سال توسط رژيم و دشمنان اسلام تبليغ شده بود، عملاً باطل شد و مردم مسلمان ايران در مبارزه‌اي قدم نهادند كه ادامه آن براي آنها مانند نماز و روزه‌، شرعاً واجب بود. ايدئولوژي و مكتب اين مبارزه‌، اسلام بود و اصول و مباني و انگيزه‌هاي آن از قرآن و سنت پيامبر و معصومين به دست آمده بود.
ب‌: اخلاص و قاطعيت در رهبري: رهبري امام خميني يكي از ويژگي‌هاي مهم نهضت اسلامي ايران بود. رهبري امام‌، اگرچه براي هميشه به جدايي دين از سياست خاتمه داد، اما انگيزة آن هيچ گونه شباهتي با انگيزه‌هاي سياستمداران حرفه‌اي دنيا نداشت‌. بلكه قيامي الهي بود كه از سر اخلاص و براي انجام وظيفه و تكليف شرعي صورت گرفته بود و به قصد قربت به پروردگار آغاز شده بود. امام در طول اين نهضت بارها فرموده‌اند كه ما همانند رسول خدا(ص‌) و ساير انبياي الهي موظف به اداي تكليف هستيم‌، آنچه براي ما در درجه اول اهميت قرار دارد، همين اداي تكليف است نه پيروزي‌. در حقيقت پيروزي واقعي ما در اين است كه توانسته باشيم به وظيفه ديني خود عمل كنيم‌. اين اخلاص به نوبة خود در رهبري امام خميني قاطعيتي پديد آورد كه از عوامل مهم پيروزي نهضت بوده است‌. از آنجا كه امام مبارزه را يك تكليف شرعي مي‌دانند در راه آن هرگز سازش ومماشاتي نشان نداده‌اند، همچنان كه سازش در انجام عبادات معني ندارد.
ج‌: مردمي شدن مبارزه: نهضت پانزده خرداد نهضتي كاملاً مردمي بود. اين نهضت به هيچ قشر خاصي تعلق نداشت‌. بلكه همه قشرها از شهري و روستايي و بازاري و دانشگاهي‌، و زن و مرد و پير و جوان در آن شركت داشتند. آنچه همه اقشار را به ميدان مبارزه كشاند و آنها را به هم پيوند داده بود، اسلام بود. مردمي بودن نهضت نتيجه عمومي بودن و ريشه‌دار بودن مكتب آن بود. رابطه رهبري و توده‌هاي مردم از طريق روحانيون برقرار مي‌شد كه همه جا بودند و در عمق زندگي توده‌هاي مردم با آنان حشر و نشر داشتند. پايگاه اصلي برقراري اين ارتباط نيز مساجد، مجالس ديني و ساير اماكن مذهبي از قبيل زيارتگاه‌ها و حسينيه‌ها بود.
د: مخالف با اصل سلطنت: خصوصيت مهم ديگر نهضت پانزده خرداد اين بود كه برخلاف عموم حركتها و مبارزه‌هاي قبل‌، هدف اصلي را نشانه گرفته بود و شاه را مقصر اصلي مي‌دانست‌. پيش از اين نهضت‌، سياستمداران و مبارزان سياسي يا جرأت مخالفت با اصل رژيم سلطنتي را نداشتند و يا اصولاً به براندازي آن معتقد نبودند و يا احياناً با مطرح كردن شعار «شاه بايد سلطنت كند نه حكومت‌» به وجود شاه مشروعيت مي‌دادند. آنان درصدد بودند تا با انتقاد از دولت و با قوانين انتظامي‌، آزادي هايي كسب كنند و روزنامه و نشريه‌اي داشته باشند و بتوانند نمايندگاني به مجلس بفرستند. آنان مي‌خواستند با بودن ريشه‌، با شاخه مبارزه كنند. اما ويژگي حركتي كه به رهبري امام خميني آغاز شد اين بود كه حرف دل مردم را كه شاه و دربار را عامل فسادهاي داخلي و خيانتهاي بيگانگان مي‌دانستند، شعار خود قرار داده بود و تيشه بر ريشه رژيم پوسيده وكهن و فاسد سلطنتي مي‌زد.
هـ: بيگانه ستيزي: ويژگي چهارم نهضت اسلامي پانزده خرداد اين بود كه هيچ نوع گرايشي‌، نه در مكتب و نه در عمل‌، به بيگانه نداشت‌. اين نهضت به دليل اسلامي بودنش از بطن مردم جوشيده بود. از آنجا كه در انديشه اسلامي نهضت‌، انحرافي از صراط مستقيم الهي وجود نداشت، در خط مشي سياسي و مبارزاتي آن نيز انحرافي به سوي شرق و غرب در كار نبود. امام خميني از همان آغاز امريكا، انگليس و شوروي را عامل بيچارگي مردم ايران معرفي كردند و مبارزه با بيگانگان را آغاز نمودند. مردم ايران عاليترين جلوه استقلال سياسي را كه ناشي از استقلال مكتبي بود در نهضت امام خميني مشاهده مي‌كردند.
و: حضور روحانيت در صحنه مبارزات: خصوصيت ديگر اين نهضت حضور بسياري از روحانيون در صحنه مبارزه بود. اين ويژگي نتيجه مستقيم اسلامي بودن مبارزه بود كه در درجه اول در شخصيت رهبري نهضت جلوه‌گر شده بود و به همين دليل بسياري از روحانيون را به صحنه مبارزه آورده بود. حضور اين روحانيون در نهضت سبب گستردگي و فراگيري نهضت بود، زيرا آنان با همه قشرهاي مردم ارتباط داشتند و در سراسر كشور، از شهرهاي بزرگ تا بسياري از روستاهاي دورافتاده در كنار مردم زندگي مي‌كردند و به دليل اخلاق اسلامي و تقواي خود نزد مردم مورد احترام و اعتماد بودند. روحانيون به اين ترتيب در برقراري ارتباط ميان تودة مردم و رهبري نهضت تأثير بزرگي داشتند.

تأثيرات سياسي و اجتماعي قيام 15 خرداد
نهضت اسلامي پانزده خرداد در جامعه ايران آثار عميقي به جاي گذاشت و در حقيقت سرنوشت سياسي و اجتماعي آينده ايران را ترسيم كرد. پنج تأثير مهم اين نهضت به شرح زير است:
1ـ محو شدن جاذبه گروه‌هاي سياسي: پس از پانزده خرداد، بازار فعاليتهاي سياسي و غيراسلامي و مخصوصاً جريان چپ و ملي گرايي از رونق افتاد. امام خميني در مبارزه‌، آخرين كلام راكه همانا سرنگوني رژيم بود، آشكارا اعلام كرده بود، بنابر اين همه گروه‌هاي سياسي كه به كمتر از اين حد قانع بودند جاذبه سياسي خود را از دست دادند. كمونيسم نيز كه مي‌رفت تا با گذشت ده سال از حوادث 28 مرداد و قبل از آن‌، دوباره در ايران نفسي تازه كند با قيام امام خميني‌، با مانع پرقدرتي مواجه شد كه نيروي آن برخاسته از ملت مسلمان بود و برخلاف كمونيستها به هيچ نيروي خارجي تكيه نداشت‌.
2ـ تكامل مبارزات سياسي و رشد تودة مردم: نهضت پانزده خرداد موجب تكامل مبارزه سياسي مردم شد و رشد و بينش آنان رادر تشخيص هدف اصلي مبارزه افزايش داد. در اثر همين تكامل بود كه پس از پانزده خرداد شعار براندازي رژيم‌، شعار كليه گروه‌هايي شد كه قصد مبارزه سياسي داشتند و اگر گروهي پيدا مي‌شد كه مي‌خواست درچارچوب قانون اساسي و از طريق آزادي‌هاي سياسي مبارزه كند در نظر ملت محافظه كار و سازشكار تلقي مي‌شد. شعار براندازي رژيم‌، پس از پانزده خرداد هدف كليه حركتهايي شد كه مي‌خواستند براي خود پايگاهي مردمي پيدا كنند.
3ـ مذهب‌، مكتب و اسلام به عنوان يك سيستم حكومتي: پيش از پانزده خرداد مذهب درميان بسياري از دانشجويان و تحصيلكرده‌ها و روشنفكران به عنوان مكتبي كه اساس و راهنماي مبارزه محسوب مي‌شد، مورد توجه نبود. تبليغات چند ده ساله استعمار به دست رضاخان و فرزند او و تبليغات كمونيست‌ها كه مذهب را افيون ملتها مي‌دانستند از يك سو و كوتاهي بعضي از روحانيون از سوي ديگر، در ذهن جوانان تصوير غلطي از اسلام به وجود آورده بود. آنان اسلام را مكتبي جامع كه بتواند همه نيازهاي فردي و اجتماعي انسان را برآورده سازد، نمي‌دانستند و حداكثر تصور مي‌كردند دين مجموعه‌اي از آداب و عبادتهاي فردي است كه ارتباطي با مسايل اجتماعي و حوادث جديد روزگار ندارد. وقتي با قيام پانزده خرداد عاليترين مقام مذهبي اسلامي ـ مرجع تقليد ـ عاليترين هدف يعني براندازي رژيم و تأسيس حكومت اسلامي را وجهه همت خود قرار داد و عملاً با تحمل زندان و تبعيد، قدم در ميدان مبارزه نهاد، تبليغات ديرينه استعمارگران وكمونيست‌ها باطل شد و مذهب مانند آتشي كه در زير خاكستر خرافات و اتهامات پنهان مانده باشد، شعله‌ور گرديد و توجه بسياري از جوانان دبيرستاني و دانشگاهي و بسياري از نويسندگان و روشنفكران را به خود جلب كرد. وحدت مقدس روحاني و دانشگاهي و فيضيه و دانشگاه كه از آرمانهاي اصلي انقلاب اسلامي و از اصول اجتماعي مبارزه امام خميني است، در حقيقت با قيام پانزده خرداد پايه گذاري شد.
4ـ برملا شدن چهره منافقانه شاه: با نهضت پانزده خرداد پرده رياكاري از چهره شاه و حكومت او برافتاد و شاه ناچار شد ماهيت ضدديني و ضداسلامي خود را آشكار كند و همين امر يكي از عوامل مهم آگاهي مردم و يكي ازموجبات سقوط وي شد. پيش از پانزده خرداد، از آنجا كه تضاد ميان اسلام و سلطنت به صراحت اعلام نشده بود شاه و ايادي او مي‌توانستند در فرصتهاي مناسب خود را طرفدار اسلام و مرجعيت و روحانيت وانمود كنند و با تظاهر به مذهبي بودن‌، براي خود در ميان توده مردم مسلمان‌، كم و بيش پايگاهي دست و پا كنند. اما پس از پانزده خرداد براي رژيم شاه دو راه بيش باقي نمانده بود؛ يا قبول شكست در برابر نهضت اسلامي و يا مبارزه صريح با اسلام و روحانيت و مرجعيت‌، و شاه ناچار براي نجات خود راه دوم را انتخاب كرد. هرچند كه اين راه‌، با آنكه در ابتدا براي او پيروزي‌هاي زودگذري فراهم آورد، ولي وي رابه صورت قطعي در سراشيب سقوط قرار داد زيرا ماهيت منافقانه وي را برملا ساخت و دشمني وي را با اسلام علني كرد.
5ـ افزايش رشد سياسي در روحانيت و حوزه‌هاي علميه و مردم: با قيام امام خميني‌، روحانيون به سرعت و به مراتب بيش از گذشته وارد صحنه مسايل سياسي ـ اجتماعي شدند و با مسايل مبارزاتي و اجتماعي آشنا گشتند. قبل از آن‌، به دلايل گوناگون‌، مسايل سياسي و اجتماعي براي بسياري از طلاب و روحانيون حوزه‌ها، اولويت نداشت‌، اما وقتي امام‌، با آن سابقه طولاني علم و تقوي و ايمان و تسلط بر معارف اسلامي و فقاهت‌، با استناد به قرآن و سنت، چهره سياسي ـ اجتماعي اسلام را معرفي كرد، انديشه و عمل وي همچون چراغي فرا راه حوزه‌هاي علميه و روحانيوني كه بسياري از آنها از شاگردان خود ايشان بودند قرار گرفت و اين روحانيون به نوبه خود رشد سياسي خود را در ارتباط وسيعي كه بامردم داشتند در مراسم و فضاهاي مذهبي به توده مردم مسلمان انتقال دادند و از اين طريق حساسيت و آگاهي سياسي هم در حوزه‌هاي علميه و هم در ميان توده مردم مسلمان اندك اندك افزايش يافت و تكامل پيدا كرد

 




صفحه قبل 1 ... 24 25 26 27 28 ... 40 صفحه بعد