درباره

وب پیش روی شما جاصل تلاش گروه کانون فرهنگی هنری صاحب الزمان (عچ) روستای قالهرمی باشد ما تلاش می کنیم تا به بهترین صورت برنامه های فرهنگی هنری روستا راپوشش دهیم اما اگرکاستی وجود دارد شمابزرگواری نموده عفو فرمایید زیرا بزاعت ما بیش ازاین نمی باشد
جستجو
مطالب پيشين
بایگانی مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 259
بازدید ماه : 701
بازدید کل : 14960
تعداد مطالب : 197
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


مرجع کد و اسکریپت

ابر برچسب ها


[مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ]

[ Designed By Ashoora.ir ]
کانون فرهنگی ، هنری صاحب الزمان (عج) مسجدجامع قالهر

 

8

دردیدارمسئولین شهرستان دلیجان از روستای قالهر که درشب پنج شنبه مورخ 14/10/1390 انجام گردید ابتدا اسماعیل سهرابی ضمن عرض خیرمقدم به مسدولان وآرزوی توفیق روزافزون برای آنان درانجام امورمحوله گزارش کاملی ازبرنامه های فرهنگی کانون صاحب الزمان (عج) ارائه نمود اسماعیل سهرابی یکی ازدلایل موفقیت کانون راهمدلی میان مسئولین فرهنگی شهرستان باکانون دانست ایشان اشاره نمودند که البته باید متذکر شوم دبیرخانه امورمساجداستان مرکزی نیز بسیارتوجه ویژه ای به این کانون دارد ولازم است درهمین جا ازجناب حجت الاسلام ذولفقاری بطور ویژه تقدیر به عمل آید زیرااگر توجهات وراهنماییهای دبیرخانه نبود مانمی توانستیم هیچ موفقیتی کسب نماییم.

سپس آقای احمدثانی ریس شورای اسلامی روستا ضمن خیرمقدم به مسئولین شهرستان ازمشکلات روستا گفت ایشان با اشاره به نبود خانه عالم در روستا خاستار پیگیری مسدولین مربوطه شدوازکانون فرهنگی بدلیل اجرای برنامه های موثرفرهنگی تشکرنمود. احمدثانی به ویژه ازمسئول کانون بدلیل تلاش وکوشش فراوان دربرگزاری مراسمهای مختلف تشکر کرد.

سپس حجت الاسلام والمسلمی علی ابرتبار مسئول اداره تبلیغات اسلامی دلیجان دربیاناتی ازتلاشهای کانون درزمینه اجرای برنامه های فرهنگی ومذهبی تشکر کرد . ایشان بیان نمودند کانون فرهنگی قالهر تعامل خوبی باروحانیون اعزامی این اداره دارد آقای علی اکبرتبار آمادگی اداره تبلیغات را برای احداث خانه عالم درقالهر اعلان نمود.. ایشان فرمودند دریک سالی که خانه قرآن المهدی (عج) به مدیریت اسماعیل سهرابی در قالهرفعالیت خود را آغازنموده است فعالیت آن درسطح عالی بوده وما ازآن راضی هستیم

درادامه مراسم آقای آزادفرماندارشهرستان دلیجان بااشاره به بعضی ازبرنامه های اجراشده درطول سال برای رفاه اهالی فرمودماتمام تلاش خودرابرای حل مشکلات انجام می دهیم وامیدواریم موردقبول خداوندقرارگیرد

آقای احمدآزادفرمانداردلیجان درادامه فرمودند این روستا بحمدالله کانون فرهنگی موفقی دارد وآقای سهرابی الحمدالله بسیارکوشا وفعال هستند و وجودیک روحانی در روستا می نواند این فعالیتها راچندبرابرکند.

آقای آزاد درادامه اشاره نمودند باشناختی که من ازحجت الاسلام ذولفقاری مسئول دبیرخانه امورمساجد دارم این شاء الله تلاشها برای رونق کانونهای مساجداستان مرکزی مخصوصا کانون فعالی مانند کانون صاحب الزمان (عج) قالهر بیشتر می گردد.

ایشان درادامه به نزدیکی انتخابات مجلس شورای اسلامی اشاره نمودند وازمردم خواستندضمن شرکت درانتخابات به اصلح رای بدهند وقبل ازنوشتن رای فردی راکه می خواهند به آن رای دهند بشناسند

آقای آزاد گفت دراین مرحله ازانتخابات جمعا 26 نفر ازحوزه های انتخابی دلیجان ومحلات ثبت نام نموده اند که 10 نفر حوزه انتخاباتی دلیجان و16 نفر حوزه انتخاباتی محلات هستند این شاء الله بعداز اینکه مراحل اداری وگزینش تمام شد وتبلیغات شروع شد نماینده موردنظر خودرابشناسید وسپس در روز12 اسفند همه درانتخابات شرکت نمایید

درپایان مراسم حجت الاسلام نجفی مسئول طرح زکات کمیته امداد امام خمینی دلیجان به مسئله ذکات دراسلام اشاره نمودند وازاهالی خواستند تا ذکاتهای خود را دراختیارکمیته امداد قرار دهند ایشان به گوشه ای ازفعالیتهای کمیته امداد اشاره نمودند واز کانون مسجد خواستند تادانش آموزان خود را ازفواید پرداخت ذکات آگاه نمایند وی درادامه گفت که هرچقدر ازسوی روستا ذکات پرداخت شود دوبرابر مبلغ مذکور در روستا هزینه می گردد.

درپایان اسماعیل سهرابی ازمیهمانان تشکرنمود وگفت به یاری خداوندمتعال در روزاربعین آقا اباعبدالله الحسین درشهر قم ودرکنار مزجع شریف بی بی فاطمه معصومه (س) گوشه ای ازفعالیت این کانون راخواهیم دید.



نور
نور افشاندي بر اين ويرانه منزل با سرت
دخترت را گو كجا جا مانده بابا پيكرت

نوازش
براي ديدن قدري نوازش
من هر شب خواب مي بينم پدر جان
سپر
هر كجا دشمنت جسارت كرد
عمه ام زودتر سپر مي شد
 
 
رباعي و دوبيتي

بابا
چه سازم من به حالِ زارم عمه
ز جورِ دشمنان بيمارم عمه
بگو با بچه هاي شهر طعنه
كه من باباي خوبي دارم عمه
شفا
زند پر مرغ روحم در هوايش
هواي مرقد و صحن و سرايش
شفاي قلبِ مجروحم رقيه است
فداي آن ضريح با صفايش
دردانه
چو زينب خواهرم تنها رقيه است
يكي دردانه بي همتا رقيه است
بگريم تا كنم او را نظاره
شبيه مادرم زهرا رقيه است

 


اشعار عروضي

ناقه
ما كجا و كربلا و اشك چون هامون كجا
شهر شام و سوز و آه و اين دلِ مجنون كجا
كنج ويرانه شده خلوتگه غم هاي من
من كجا و اين دلِ افسرده و محزون كجا
دختر شاه شهانم شه پرِ عشقِ حسين
ضربه هاي تازيانه جسمِ درد افزون كجا
خانه يما قبله ي اهلِ ‌صفا بودش ولي
اين خرابه، مجلس نامحرم و افسون كجا
يك شب از ناقه به صحراي جفا افتاده ام
پاي بي جان، جسم لرزان، سيليِ ملعون كجا
با نگاه قطره خوني من پريشان مي شدم
بر سر ني ديدن رأس عمو گلگو كجا
من به دامان پدر هر شب به ناز و غمزه ها
چشم تار و دست زخمي، اين سرِ پر خون كجا
مي شوم آماده با باباي خود راهي شوم
اي پدر گوشم به فرمانت بگو اكنون كجا
رقيه جان
دست من و نگاه من سوي شما رقيه جان
شوق زيارتت شده درد و دوا رقيه جان
نوگل هاشمي نسب بنتِ حسين فاطمه
معرفتي ز جودِ خود كن تو عطا رقيه جان
* * *
خاكِ رهت براي من مشت طلا رقيه جان
دلِ خريدار مرا بده جلا رقيه جان
بخشش تو نيازِ من طفلِ عزيزِ نازِ من
روي جواز من بزن مهرِ ادا رقيه جان
* * *
فاطمه ي كوچكي و پر از صفا رقيه جان
بده كمي به روحِ‌من درس‌ِ وفا رقيه جان
دو دست كودكانه ات گره گشاي مشكلم
به هر كجا روم زنم تو را صدا رقيه جان
پرسش
امشب در اينجا شام هجراني سحر شد
مهمان طفل دختري رأسِ پدر شد
او بوسه بر لب هاي خونيِ پدر زد
بر جان عمه او دو صد باره شرر زد
سر پرسد از دختر چرا روي تو نيلي
دختر بگويد دشمنت با ضربِ سيلي
سر پرسد از او علت قدِ خميده
دختر بپرسد كي تو را از تن بريده
دختر بگويد اي پدر با من سفر كن
بي من مرو از رفتنت قدري حذر كن
سر گويد آخر دخترم وقتِ وصال است
روح تو پرپر مي زند در فكرِ بال است
بابا بگويد مادري پهلو شكسته
در انتظارت بر درِ جنت نشسته
برخيز و بابا اين خرابه منزلت نيست
جايي براي گفتن دردِ دلت نيست
آنجا خودم شانه كنم موي تو بابا
بوسه زنم بر نيليِ روي تو بابا
پر زد رقيه شد خرابه نيمه ي شب
جسم رقيه آتشي بر جانِ زينب
قطره
بر طاق جنّان حك شده سيماي رقيه
خوريد كمي از رخ زيباي رقيه
مهتاب كه شبها دل عالم بربايد
يك نور ز رخسارِ دل آراي رقيه
دل در حرمش سجده كنان حلقه به گوش است
چون منتظرِ بخشش فرداي رقيه
گر هر دو جهان ابر شوند اشك بريزند
يك قطره ز هر آبله ي پاي رقيه
من كس نگذارم به دلم پاي گذارد
زيرا كه حريم دلِ من جاي رقيه
گر سبزترين ارض خدا را كه ببيني
آراسته با سبزي ديباي رقيه
او راه رود اهلِ حرم مستِ نظاره
اين اشكِ حسين از قد و بالاي رقيه
هر كرده ي او آيينه ي حضرت زهرا
اين وجه شرر بر دلِ باباي رقيه
با اين كه غم كرب و بلا سخت گران است
سنگين تر از آن ناله و غم هاي رقيه
هر انس و ملك تشنه ي يك خنده ز رويش
روح همگان صفحه ي سوداي رقيه

 



گریستن در سوگ شهدای کربلا تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت است ا مسئول واحد پژوهش حوزه علیمه قم گفت: گریستن در سوگ شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه فکری و روحی با این مکتب است.

 

به گزارش خبرگزاری شبستان از اراک، حجت الاسلام محمدباقر غفوری، مسئول واحد پژوهش حوزه علیمه قم امروز (21آذر) در مراسمی که به مناسبت ششمین روز از سالروز شهادت سید الشهدا حضرت اباعبدالله در حسینیه باب الحوائج روستای قالهر از توابع دلیجان برگزار شود، گفت: صدای مظلومیت حسین بن علی(ع) همیشه تاریخ در گوش جهانیان طنین افکن است.

 

وی با بیان اینکه اشک برای مصیبت های وارده بر خاندان پیامبر زمینه ساز پرهیز از گناه است، افزود: اشک ریختن نوعی بیعت و امضا کردن پیمان و قرارداد دوستی با سید الشّهدا و ابراز انزجار و تنفر از قاتلان حضرت است.

 

حجت الاسلام غفوری تصریح کرد: دوستداران و پیروان واقعی امام حسین(ع) باید با مطالعه کتبی که در خصوص فضایل و سیره این امام بزرگوار به رشته تحریر در آمده در راستای احیای اهداف قیام امام حسین(ع) در جامعه بکوشند.

 

همچنین در حاشیه این مراسم نمایشگاه عکسی از مسیر حرکت کاروان امام حسین (ع) از مکه تا کربلا با عنوان" عاشورا تا عاشورا" در حیاط حسینیه دایر شد که مورد استتقبال پرشور اهالی قالهر قرار گرفت.

 

 

در ادامه این مراسم که به همت کانون فرهنگی هنری صاحب الزمان(عج) مسجد جامع قالهر برگزار شد، حاج اسماعیل اخباری از کاشان به مداحی و نوحه سرایی در سوگ شهادت حضرت ثارالله (ع) و اصحاب با وفایشان پرداخت.

 

لازم به ذکر است، در این مراسم که با صرف ناهار پایان گرفت، از برگزیدگان طرح تابستانی اوقات فراغت 90 با عنوان آسمانی های 5 و 72 برگزیده مسابقات پیامکی ماه محرم تقدیر شد.

 



 

به مناسبت هلال ماه محرم

در آسمان بنای عزا بس که محکم است از بار حزن، پشت ملک در فلک خم است هر جا نظر کنم به زمین محفل غم است «باز این چه شورش است که در خلق عالم است » «باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است » ارواح انبیاء سلف تا مقربین گشتند زین خروش به عرش برین غمین گفتند کای رسول امین عقل اولین «باز این چه رستخیز عظیم است در زمین » «بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است » یا رب ندانم این چه خروش است و انقلاب کافکنده در نظام فلک باز پیچ و تاب تاریک گشته مشرق از این ظلم بی حساب «گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب » «کآشوب در تمامی ذرات عالم است » زین انقلاب چشم خدا در زمین گریست در حیرتم که این همه غوغا برای چیست؟ در شش جهت تزلزل هفت آسمان ز چیست؟ «گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست؟!» «این رستخیز عالم که نامش محرم است » چون شاه دین به خوان بلا گشت میهمان گشتند کوفیان لعین طرفه میزبان تنها نشد ز سرور لب تشنه، قحط نان «از آب هم مضایقه کردند کوفیان » «خوش داشتند حرمت مهمان کربلا» در گیر و دار دشت غم از فتنه یزید فریاد العطش به سپهر برین رسید بگشود چشم ساقی کوثر ز خلد دید «بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید» «خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا» بر آل بوتراب نمودند آب سد کشتندشان ز کینه دیرینه و حسد سرها به نیزه رفت به جا ماندشان جسد «زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد» «فریاد العطش ز بیابان کربلا»باد خزان وزید به بستان کربلا جاری است خون هنوز ز میدان کربلا از خون تر است جسم شهیدان کربلا «روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار» «در خاک و خون فتاده به میدان کربلا» با آل بوتراب چه ها کرد روزگار؟! تا حشر زین قضیه تو از دیده خون ببار تا نفخ صور جن و ملک گشته دل فکار «روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار» «خورشید سر برهنه بر آمد ز کوهسار»



 

با اشك هاش دفتر خود را نمور كرد                     در خود تمام مرثيه ها را مرور كرد
ذهنش ز روضه هاي مجسم عبور كرد                  شاعر بساط سينه زدن را كه جور كرد
 
احساس كرد از همه عالم جدا شده ست
در بيت هاش مجلس ماتم به پا شده ست
 
در اوج روضه خوب دلش را كه غم گرفت          وقتي كه ميزو دفتر و خودكار دم گرفت
وقتش رسيده بود به دستش قلم گرفت                   مثل هميشه رخصتي از محتشم گرفت
 
باز اين چه شورش است كه در جان "واژه" هاست
شاعر شكست خورده ي طوفان "واژه" هاست
 
بي اختيار شد قلمش را رها گذاشت                      دستي ز غيب قافيه را كربلا گذاشت
يك بيت بعد واژه لب تشنه را گذاشت                    تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
 
حس كرد پا به پاش جهان گريه مي كند
دارد غروب فرشچيان گريه مي كند
 
با اين زبان چگونه بگويم چه ها كشيد                   بر روي خاك وخون بدني را رها كشيد
او را چنان فناي خدا، بي ريا كشيد                        حتي براش جاي كفن؛ بوريا كشيد
 
در خون كشيد قافيه ها را، حروف را
از بس كه گريه كرد تمام لهوف را
 
اما در اوج روضه كم آورد و رنگ باخت              بالا گرفت كار و سپس آسمان گداخت
اين بند را جداي همه روي نيزه ساخت                 خورشيد سر بريده غروبي نمي شناخت
 
بر اوج نيزه گرم طلوعي دوباره بود
او كهكشان روشن هفده ستاره بود
 
خون جاي واژه بر لبش آورد و بعد از آن...          پيشانيش پر از عرق سرد و بعد از آن...
خود را ميان معركه حس كرد و بعد از آن...         شاعر بريد و تاب نياورد و بعد از آن...
 
در خلسه اي عميق خودش بود و هيچ كس
شاعر كنار دفترش افتاد از نفس
 




صفحه قبل 1 ... 16 17 18 19 20 ... 40 صفحه بعد